توهم اصلاحطلبی در ایران |
|
|
 ویکتوریا آزاد – اصلاحطلبی در ایران مساوی با مفاهیم مدرن اندیشه رفرمیسم غربی نیست بلکه دکانی است برای عدم قبول مسئولیت و توپ را به زمین طرف مقابل انداختن. اصلاحطلبی و اقتدارگرایی در ایران نه از سر اختلافات ریشهای برای ایجاد تغییرات همهجانبه و بنیادین بلکه برخاسته از تقیهای صوری و مزورانه برای ادامه حکمرانی و ایجاد توهم در اقشار مردم است. بازیای که هر هشت سال یکبار تکرار شده و نتیجه اش هر هشت سال یکبار برتری یک جناح بر جناح دیگر بوده. پازل ورشکستگی ایران در عرض این ۳۹ سال به تدریج شکل گرفت و متاسفانه مردم و «قمپوزیسیون» را بدجوری گول زد و به بازی گرفت بطوری که انرژی بزرگی صرف اثبات خوبی این جناح بر آن جناح و انتخاب بد از بدتر شد. براندازان هرگز به قانون اساسی و انتصابات جمهوری اسلامی التزام ندادند اما اصلاحطلبان با التزام به قانون اساسی و «حکم حکومتی» اعمال حکومت و شخص رهبر جمهوری اسلامی را همیشه توجیه کردند چون جمهوری اسلامی نظام مورد علاقه آنهاست.
واقعیت اینست که از زمان صفویه به بعد روحانیت هیچگاه بطور مستقل در قدرت سیاسی نبوده و همواره در حاشیه و یا در کنار سلاطین و یا به عنوان معترض در مقاطعی رو در روی حکومتهای گذشته قرار داشته است. به دنبال انقلاب ۵۷ روحانیت برای اولین بار به آرزوی دیرینه خود دست یافت و ارکان قدرت را به دست گرفت و این آزمون خوبی برای اثبات این حقیقت بوده است که دین وقتی سیاسی شود و در حاکمیت قرار گیرد نه تنها قادر به اصلاح و یا تغییر خود نیست بلکه به دلیل گرایش قوی به سمت قدرت، از مضمون اصلی خود فاصله میگیرد و خشن و بیرحم میشود و این خصلت ذاتی حکومتهای ایدئولوژیک است. اصولا حکومتهای ایدئولوژیک مشروعیت خود را از مردم نمی گیرند. حکومت اسلامی در ایران نیز مشروعیت خویش را از خداوند و آسمان میگیرد نه از مردم و زمینیان. از این رو خشونت و بیرحمی خود را خدمت به خداوند تلقی میکند. باورهای دینی این حکومت آنچنان سخت و سنگین است که یک قدم به سوی اصلاحات برابر با حذف دین از عرصه سیاسی خواهد بود. به همین دلیل انعطافناپذیری و خشونت به عنوان ابزاری برای اصلاحناپذیری در آمده است.
باید توجه داشت که ابزار اعمال اصلاحات، دموکراسی و مدرنیسم است پس برای پیشبرد رفرم و اصلاحات نیاز به فضای آزاد و دموکراسی هست و برای استقرار دموکراسی در ایران نیاز به تحول ساختاری و دموکراتیک، و برای تحول ساختاری نیاز به پرداخت هزینه داریم و برای پرداخت هزینه نیاز به برنامهریزی و برنامهریزان معتبر و جسور داریم. بدون تحول ساختاری و تعویض نظام اسلامی حاکم، اصلاحطلبان واقعی نیز قادر به ادامه حیات نخواهند بود. کاربرد متدولوژی اصلاحات و اصلاحگرایی تنها در نظامهای دموکراتیک با پارلمان مردمی، مقتدر و تکثرگرا عملی است و نه در نظامهای دیکتاتوری و استبدادی و ولیمحور.
باور دارم که ادامه، حیات این رژیم منجر به پرداخت هزینههای سنگین حتی برای اصلاحطلبانی خواهد شد که در مخالف جدی با برخی رفتار دولت و رهبری کنونی هستند. آنها سرنوشتی بهتر از سعید امامیها پیدا نخواهند کرد. به این ترتیب آنها که در حاشیه این مافیای حکومتی قرار دارند و به دلیل مصلحتهایی واهی در رویای اصلاح نظام بسر میبرند بجاست که صف خود را از کل نظام جدا کنند و به صف ملت بپیوندند و خواهان الغای کل نظام و انتخابات آزاد پس از بیرون انداختن دیوها شوند.
اصلاحطلبان وابسته به نظام نسخهای جعلی، دروغین و آخوندی از تفکر و ایده اصلاحطلبی کشورهای اروپایی را ارائه دادهاند با تفاوتهای بسیار از جمله اینکه نسخه آنان مرز و حدودش را منافع مالی فرقهای گروههای حاکم و نه منافع ملی تعیین میکند! منتشر شده در کیهان لندن |