ویکتوریا آزاد
دوشنبه  ۲٣ شهريور ۱٣٨٨ -  ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۹
 دراین یادداشت کوتاه سعی من تنها طرح یک پیشنهاد است و کمی نیزتحلیل و گمانه زنی.
تا کنون درخصوص ماهیت و جهتگیری خیزش اخیرمردم ایران پس ازانتصابات دوره دهم ریاست اسلامی حکومت غاصب ایران بجث و فحصهای بسیاری صورت گرفته و هر یک بنا به سمت وسوی نظری و ایدئولوژیکی خود جایگاه مردم و شخصیتها را قضاوت کرده اند .  در اینجا سعی من بر این خواهد بود که ازچهارچوبهای خشک ایدئولوژیکی و قالبهای تنگ  ناعادلانه فاصله بگیرم و با اتکا به تعقل خود به موضوع برخورد کنم هرچند که انتخاب برخی تاکتیکها در برخی شرائط خاص  لزوما نهادینه کردن آن اسلوب و تاکتیک دررقتارو تفکرسیاسی نیست.  
با این مقدمه وارد اصل موضوع میشوم.
خیزش سبز مردم ایران حاصل شکاف روزافزون در جناح های حکومتی بود و نه برخواسته از تحریک سیاسی این و یا آن گروه و یا شخصیت. سالهاست مطالبات مردم بی پاسخ مانده ، مردم را تحقیرکردند و حتی به حریم خصوصی آنها نیزرحم نکردند ، آزادی بیان ، مطبوعات همه و همه به مسلخ کشیده شد ، بهترین جوانان کشور را در زندانها کشتند و دختران خردسالمان را به شیخ های عرب فروختند ، بیکاری  اعتیاد خودفروشی بیداد میکند ، و بدیهی بود که روزی بغض خسته مردم و ناله های شبانه مادران به فریاد تبدیل شود ، به این مجموعه  بروز اختلافات بین اصلاح طلبان و اقتدارگرایان و افشای یکدیگردرملاعام نیزاضافه شد و درنتیجه  عظمت قدرت شکست و ترس مردم  فروریخت لذا زمینه های روانی و عینی برای بروز اعتراضات فراهم شد. درواقع همانطورکه جین شارپ درجزوه ازدیکتا توری تا دموکراسی میگوید: برای آنکه ملتهای ستمدیده خود را باورکنند باید علیه دیکتاتورها به پا خیزند و برای آنکه به پا خیزند باید ترسشان فرو ریزد ؛ آنها باید بفهمند که عمردیکتا تورها جاودان نیست. طی سالها فعالین سیاسی و اپوزیسیون سکولارمخالف نظام جمهوری اسلامی بهمراه رسانه ها و مطبوعات در تبعید و درون مرز، با افشاگریها و روشنگریهای خود کار بزرگی را سامان دادند و آن بستری را که می بایست ساخت ساختند ، هر چند که هیچیک از این نیروها درعرصه هدایت سکانها و سازماندهی و تشکیل یک اتاق فرمان و دستگاه رهبری موفق نبودند اما با روشنگریهای خود توانستند بر روندهای سیاسی تاثیرات بسزائی بگذارند. هم چنین پرمسلم است که خیزش سبز مردم ایران فرآیند ی است برخاسته از مجموعه فعل و انفعالاتی  که در ساختارسیاسی حکومت و انعکاس مستقیم  آن در جامعه صورت گرفت. شکاف در بالا و رشد نارضایتی در پایین که حاصل سی سال بی برنامگی و چپاول ملت ایران بود سازکارهای لازم برای بروز یک جنبش مدنی با خواست آزادی ، دموکراسی و احقاق حقوق بشرا زجمله انتخابات آزاد را فراهم کرد. واقعیت اینست که بروزاین تحرکات بدون حضور نیروهای اصلاح طلبان امری دشوار مینمود ؛ هرچند که مردم بهرحال آمادگی درگیری با نظام را پیدا کرده بودند ولی به یک سنگرو سپرنیاز داشتند  حال هم بلحاظ آنکه هزینه را کم کنند و هم بدلیل آنکه جبهه دشمن اصلی را با قراردادن بد درمقابل بدترتضعیف کنند لذا پشت اصلاح طلبان گارد گرفتند و براستی که آنان نیز با مردم همراهی کردند چرا که منافع آنان در این برهه با منافع ملت ایران همخوانی پیدا کرده است و اصلاح طلبان نیزازخصومتها و قانون شکنی ها و بی مروتیهای یاران دیرین خود به ستوه آمدند و براستی که اقتدارگرایان چهره کریه خود را آنچنان به نمایش گذاشتند که تخم کین و دشمنی را نیزدردل یاران قدیمی خود کاشتند .
واقعیت اینست که این جنیش رنگین کمان است و برخی هیج علاقه و باوری به اصلاح طلبان ندارند و نیزهستند بسیارانی که تنها امیدشان همین اصلاح طلبانند و بس!
اما اکثریت مردم بارها اعلام کردند که آنها ازمیان بد و بدتر ؛ مجبورند بد را انتخاب کنند و برای تضعیف بدتر، بد را علم میکنند و بجان بدترمی اندازند. اما اعتقاد دارم که اگر بد درست عمل کند و دست از شعار " جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترو نه یک کلمه بیشتر بردارند " و به شعار یک حکومت دموکراتیک سکولار مدرن روی آورند ؛ آنگاه یک نشان ابدی " خوب " را دریافت خواهند کرد و گذشته آنان نیز به آنها بخشوده خواهد شد بالاخره انسان جایزالاخطاست.
برخی در این ماجرا بدنبال لحافی برای ملانصرالدین هستند اما این لحاف هرگز وجود نداشته و بوجود نیز نخواهد آمد.
چرا که تعداد لحاف دوزها افزایش پیدا کرده و تولیدات بالاست و خردیداران نیز متنوع لذا چاره ای نیست جزآنکه با تنوع پیش رویم.
آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی تاکنون بسیارثابت قدم پیش رفتند ودردرگیریهای جناحی خود ازحقوق مردم نیز گفته اند و میگویند و حتی آقای کروبی دست به افشاگریهای بی سابقه ای درخصوص رفتار با زندانیان زد که البته اینگونه رفتارها با زندانیان پدیده تازه ای نیست و تا بوده در زندانهای جمهوری اسلامی تجاوز، شکنجه و اعدام اعمال میشده ولی در این برهه از زمان ، آقایان موسوی و کروبی ازاین فجایع آگاه شدند و برای استیفای حقوق خود و ملت وارد میدان مبارزه شده اند. به باور من باید به آنان خوش آمد گفت و بقول سوئد یها دیر بودن ، بهتر از هرگز نبودن است !
باید نسبت به خطری که امنیت آنان را تهدید میکند مسئولانه و از منظرحقوق بشر برخورد کرد. اما نباید افسار هدایت این حرکت حقمدارانه ملت ایران را بدست آنان داد چرا که بیشک  تفکرات اسلام سبز این بار ما را ازیک جهنم سیاه وارد یک جهنم سبز خواهد کرد. واقعیت اینست که اکثریت مردم ایران ، حکومت اسلامی حال چه ازنوع سبزآن و چه سیاه و قرمز را خواستار نیستند.  ایران امروز ما درخطیرترین نقطه حیات خود ایستاده است و چنانچه درست عمل نشود ، خونها دوباره برباد خواهد رفت و یاس و ناامیدی دوباره برجامعه حاکم خواهد شد. تکثردیدگاه ها و حضورگرایشات مختلف سیاسی میتواند هم بعنوان عاملی بازدارنده عمل کند و هم بعنوان عاملی پیشبرنده. بازدارنده ازاینرو که جنبش بی سر بماند و مردم درمسیرخود راتنها بیابند و پیشبرنده از این باب که درمسیرحرکت ، دستگاه رهبری شکل بگیرد که حامل تمامی گرایشات گوناگون مردمی باشد و در نتیجه ملت بال و پربگیرد و انگیزه اشان برای مقاومت بالا بگیرد و آنگاه حرکت درمسیرد رست خود که همانا دموکراسی است جان خواهد گرفت.
جبهه مشارکت درارزیابی خود از" راه سبزامید" مینویسد: " ویژگی مهم "راه سبز امید" به رسمیت شناختن همهه نهادهای جامعه مدنی و به خصوص احزاب است. "راه سبز امید" فضا را بر هیچ حزب و جریان و گروهی حتی مخالفان خود تنگ نمی‌کند بلکه با گسترده کردن فضای سیاسی و اجتماعی همچنان آحاد ملت را به تشکل‌یابی، سازماندهی و عمل جمعی فرا می‌خواند. همچنین با اهتمام به ایجاد شبکه‌های گسترده اجتماعی در ابعاد کوچک و بزرگ در خانه، مدرسه، دانشگاه، حوزه، کارگاه و سازمان‌های صنفی و حرفه‌ای یادآور این نکته است که در صورت وجود چنین شبکه‌های گسترده‌ای است که نهادهای تاثیرگذار جامعه مدنی مانند احزاب می‌توانند به اهداف والای خود دست یلبند. در حقیقت "راه سبز امید" پیشنهاد می‌کند جامعه ایرانی با ظرفیت مثال زدنی خود شایسته آن است که در همه زمینه‌ها و عرصه‌ها به کار جمعی روی آورد به نحوی که دست تطاول روزگار نتواند این همبستگی و وحدت را با هر حیله‌ای دستخوش آسیب کند." اگر براستی چنین فکرمیکنید پس می بایست رفتارسران این حرکت نیز الگوئی ازاین نوع نگاه  باشد و درآنصورت پیشنهاد نگارنده باید مورد استقبال قرارگیرد و با مهر" خواست ما حداقلی است " رای باطل نگیرد. واقعیت اینست که اصلاح طلبان ازطرف مقابل خود ارزیابی درست نداشتند و سورپرایز شدند و بعبارتی رودست خوردند آنها تصورمیکردند رای مردم بحساب خواهد آمد ؛ آقای موسوی خود اعتراف کرد که او فکرمیکرده که شاید سؤ تابیری رخ داده و در نتیجه سعی میکرده که مسئله را با مقامات حل کند.

جناب آقای موسوی و کروبی
پس حال که متوجه شدید که مسئله بزرگتراز این حرفها بود چرا دوباره قمار میکنید و ازتغییرقانون اساسی بجای اجرای آن و تغییرنظام بجای اصلاج آن نمیگویید. مردم ازخواست شما عبور کردند جنبش زنان ازتغییر قانون اساسی میگوید و شما ازاجرای آن. اجرای کدام بند از قانون اساسی ج. اسلامی را درخصوص حقوق زنان درنظر دارید ؟ اگربندی درخصوص حقوق زنان بعنوان یک گروه مستقل سراغ دارید لطفا به جنبش یک میلیون امضا و زنان ایران معرفی کنید.
هویت زنان در این قانون مد نظر شما تنها اساس اسلامی و شریعه دارد و بس!
به شما توصیه میکنم بررسی دقیق خانم مهر انگیز کار را درخصوص زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی مطالعه بفرمائید  http://www.mehrangizkar.net/archives/000117.php

جناب آقای موسوی و کروبی و هواداران :

اگرخواهان استیفای حقوق ملت هستید، اگر به دنبال راه اندازی شبکه سبزامید و ایجاد تغییرات ریشه ای به نفع ملت ایران هستید باید با سایرنیروها ی سیاسی دگراندیش وارد یک دیالوگ سازنده شوید و به سازو کارهای ملی و نه اسلامی رو آورید.آقای موسوی  اگربه سخنان خود دربیانیه شماره 11 باوردارید پس باید درشعارها و برخی راهبردهای خود تجدید نظرکنید. شما درآن بیانیه میگویید :
" مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافته‌اند که تنها راه همزیستی مسالمت‌آمیز سلیقه ها و گرایش‌ها، و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی می‌کنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوه‌های زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینه‌ ای است که آنان را به یکدیگر پیوند می‌زند، اگرچه فهم‌های ضعیف و باژگونه از دین هضم نکنند که این اذعان نه بدان معناست که اسلام ناب دین حق و آئین خاتم و صراط مستقیم نیست، بلکه یعنی اجباری در دین وجود ندارد، به درستی که راه از بیراهه بیان شده است. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی."
اما برای پیشبرد اهداف بالا به بیراهه میروید و دفاع ازاصل نظام و اجرای قانون اساسی را هدف اصلی راه سبز امید اعلام میکنید؛ قانونی که هیچیک ازموارد ذکر شده در نقل قول بالا را تامین نمیکند.
شما چگونه توجه نمکنید که در آن مملکت بهائی ، یهودی ، مسیحی ، کلیمی ، سنی و… هم هستند . شما نمیتوانید ازدموکراسی دم بزنید اما جمهوری را اسلامی کنید چون اکثریت در آن کشور مسلمان است. ما نمیتوانیم در آن کشور جنگ نعمتی زرگری اسلام سیاه و سبزراه بیاندازیم این کمال بی مسئولیتی است که مطالبات مردم را تا سطح مطالبات یک دسته کوچک شیعه اثنی عشری سبزو سیاه  تقلیل دهیم.  خواسته های بی پاسخ مردم در طول این سالها نان است مسکن است و آزادی.
در هیچک از شعارهای مردمی  صحبتی از بازپس گیری اسلام راستین نیست بلکه هرچه هست سخن از آزادی است ، آزادی انتخاب ؛ حق بیان و نوشتن ، آزادی زندانیان سیاسی ، رفع استبداد ، رفاه اجتماعی ، کار، مرگ دیکتاتور، رفع شرَ ولایت فقیه ، حکومت غیر شرعی و اسلامی ، آزادی ادیان ، احقاق حقوق اقوام … !
من در این چند ماه پس از انتخابات رفتارها و کنشهای شما را پیگیری کردم و از ابتدا نیزنوشتم و گفتم که شجاعت شما قابل تحسین است اما جنگ شما را با جناح واپسگرای حاکم ، جنگ دو گرایش مافیائی دانستم که ربطی به حقوق مردم نداشت ، اما شما دانسته یا ندانسته وارد کارزاری شدید که عملا شما را در صف مردم قرار داد و از اینرو مردم شما را پذیرفتند ؛ حال تنها راه برای آنکه در پناه مردم بمانید و از این صف پرت نشوید همانا دست کشیدن ازسیاست حفظ نظام است و بس!
حکومت جمهوری اسلامی باید برود چاره ای نیست ، باید حکومتی منبعث از آرای مردم در یک فرآیند آزاد انتخاباتی تشکیل شود که دولت موقتش میتواند متشکل از شما نیز باشد اما مشروط  بر آنکه موقت باشد و وعده انتخابات آزاد و همه پرسی برای توع نظام عملی شود. برای پیشبرد این روند نیاز به تشکیل یک شورای رهبری متشکل از گرایشات مختلف سیاسی داریم که حامل خواستهای لایه های مختلف مردم ایران باشد ؛ ازاقوام گرفته تا جمهوری خواهان ، مشروطه خواهان طرفدار پادشاهی، ملییون ، نمایندگان گرایشات مختلف دینی تا چپها . این طرح به شما نیزکمک میکند تا این منت بد و بدتر را از سر مبارک کم کنید و همانطور که در قرآن میفرمایند:
عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم (شاید چیزی را بد بپندارید ولی برایتان خوب باشد).

با آرزوی توفیق و به ثمر نشستن جنبش سبزمردم ایران
ویکتوریا آزاد




لازم میدانم  توضیح دهم که هدف من ازطرح نامه به آقایان موسوی و کروبی چه بود

1. هدف به چالش کشیدن آنان بود و البته بیشتر آقای موسوی چون کروبی در حال عبورکامل ازنظام است
2. به چالش کشیدن آنها کمک خواهد کرد که آنان درمواضع سیاسی خود رادیکال تر شوند و هزینه ها را فدای بیان حقایق نکنند
3.  شاید تا 6 ماه پیش تصور اینکه دردرون نظام چنین شکافی بیافتد غیر ممکن بود اما دیدیم که ممکن شد بنابراین امروز شاید  غیر قابل تصور باشد که کروبی و حتی موسوی به جبهه مخالفان این نظام بپیوندند اما فردا وقتی مطالبات مردم جدی ترمطرح شد مجبور خواهند شد که موضع خود را شفاف تر کنند.
4. مردم ایران از خواست جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش عبور کرده اند لذا اینجانب به موسوی پیشنهاد دادم که چنانچه میخواهند ازصف مردم پرت نشوند ازتکرار این شعار دست بردارند
5. به آنها گوش زد کرده ام که با شعار اجرای قانون اساسی بجای تغییر قانون اساسی نمیتوانند رهبری خیزش سبز ایران را تا به پایان دردست داشته باشند هرچند که من اعتقاد ندارم که آنان از ابتدا نیز رهبر این جنبش بوده اند اما براستی که نقش ایفا کردند
6. من از این طریق سعی کرده ام که به اصلاح طلبان تلنگری بزنم  که چنانچه میخواهند در تحولات  آینده نقش آفرینی کنند و از نظر مردم غیرمشروع نباشند می بایست به خواست مردم توجه کنند و از خواب خرگوشی بیدار شوند
7.   ما به همین شیوه در این سالها کار کردیم و نتایج آن نیز ایجاد بحث ، گفتمان و چالش  در میان گرایشات سیاسی
گوناگون بود
8. باید جرات داشت و شفاف از خواست مردم دفاع کرد حال اگر اقای موسوی بضاعت پرداخت هزینه اش را ندارد قرار نیست مطالبات مردم فدای دستگیری ایشان شود
9. ایشان یک بحث انحرافی اسلام سبز و سیاه را راه انداخته اند که باید جلوش گرفته شود. چون حرکت مردم اصلا خواستگاه مذهبی و اسلامی حال چه از نوع سبز و چه سیاه ندارد.
10. وظیفه ما ارتقا مطالبات جنبش است و برای این مطالبات هزینه باید پرداخت ، باید سیاستها را روشن تعریف کرد که مردم بدانند که هر کس کجا ایستاده و چه میخواهد
11. تجربه انقلاب 57 به ما نشان داد که هدف وسیله را توجیه نمیکند. انتخاب راه  همانقدر مهم است که شناسائی هدف راه
12. من در آنجا از آقای موسوی و کروبی و شجاعتشان  تقدیر کردم و حتی گفتم امنیت آنها در خطر است و باید از آنان حمایت کرد ولی نه دنباله روی