سرنوشت ایران در آینده نزدیک

 فریب باند رفسنجانی را نخورید!
ویکتوریا آزاد
 
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سه‌شنبه  ۲۶ دی ۱٣٨۵ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۰۷

سخنی با خوانندگان عزیز!
میدانم از مقالات بلند اندام و حرفهای تکراری خسته شدید. میدانم که این تخته سیاه پرشده از حرفهای رنگارنگ و بعضی وقتها تکراری.
میدانم بسیاری از شما دل نگرانید و به آینده ایران فکر میکنید. من که راستش این روزها آرام و قرار ندارم. احساس اندوه و شادمانی آنچنان با هم قاطی شده که نمیدانم کی بخندم و کی گریه کنم.
میخواهم کوتاه و مشخص با شما گمانهایم را درمیان بگذارم .

شرائط  سیاسی ؛ اقتصادی و اجتماعی در ایران روزبروز حادتر میشود. درفقدان یک اپوزیسیون متحد و هماهنگ ، نظام اسلامی توانائی بازسازی پیکر متعفن خود را داراست . جناب آقای خامنه ای بزودی بدارفانی میپیوندد و از محکمه ملت جان سالم بدرمیبرند ولی درآن دنیا که گویا ایشان به آن باور دارد از عذاب سختی برخوردار خواهند شد  ، پس ازموت ایشان شورای رهبری جایگزین ولایت فقیه میگردد واحتمال انتخاب ولی فقیه در کوتاه مدت تقریبا غیر ممکن بنظر میرسد کما اینکه ولی فقیهی نیز انتخا ب نکنند و به این ترتیب بهانه را از دست مخالفین حضور ولی فقیه در ساختار نظام  نیز بگیرند و در عین حال « پز» نوآوری هم بر اساس مصلحت نظام بگیرند و طرفداران تئوری هر چه فریاد دارید بر سر رهبر بکشید را هم آچمز میکنند. با  چنین ابتکاری وحدت نظام هم بهتر حفظ میشه دیگربر سر ولی فقیه کی باشه هم دعوا راه نمی افته ، غوغا سالارها هم با کمی افزایش جیره و مواجب آروم  میگیرند.
انتخابات اخیر نشان داد در خلا یک آلترناتیو بدیل جدی واپوزیسیون پراکنده، جمهوری اسلامی هنوز توانائی مدیریت بحران را داراست. اما پیکر نظام چنان فرسوده است که اینرا نیزمیشد به خوبی در انتخابات اخیردید.
جناح رفسنجانی و شرکا ء دست پیش گرفته اند و بزودی سراحمدی نژاد را زیر آب میکنند. برخی روشنفکران ما نیز همچون آقای سید ابراهیم نبوی به این امام زاده ها دخیل بسته اند ، جهت اطلاع چنانچه مقاله ایشان را نخوانده اید به سطور زیرتوجه بفرمائید.



وضعيت قرمز، سيدابراهيم نبوی
شنبه 23 دی 1385
http://news.gooya.eu/politics/archives/2007/01/056482.php
»هشتم: اما ايران نبايد نابود شود. اين را می توانيم بخواهيم، اما در جهان هيچ چيزی را نمی توان بی بها به دست آورد. هاشمی رفسنجانی و خاتمی همين امروز هم می توانند اگر قدرتی دارند، آن را بکار ببرند تا با ايجاد فضای سازش در ميان قدرتمندان روحانی کشور جلوی دولت را بگيرند، اگر امروز از اين قدرت استفاده نکنند بعيد می دانم در هيچ زمان ديگری اين قدرت قابل استفاده باشد. تاريخ مصرف قدرت اين آقايان فقط تا چند روز ديگر است. مجلس هشتم فقط يکی دو هفته وقت دارد که جلوی جنگ را بگيرد و از حقوق ملت ايران حمايت کند. مجلس حتی اگر نتواند رئيس جمهور را برکنار کند، حداقل می تواند فرصت بيشتری را برای مردم فراهم کند تا آخرين تلاش شان را بکنند. آنچه می گويم انتظارات يا اميدهايی است که می دانم بسرعت در حال نابودی است.( وضعيت قرمز، سيدابراهيم نبویشنبه 23 ـ 1385)   

همانطور که میبینید وقتی قحطی الرجال میشود برخی به هر طناب پوسیده ای خود را آویزان میکنند در حالیکه با آن طناب نه تنها یارانشان را نجات نمیدهند بلکه خود را نیزبه کشتی در حال غرق شدن میسپارند. جای بسی تاسف است که ..............
اگر جنگ و خونریری در کار باشد اتفاقا دو تن از مسبببن آن همین آقایان رفسنجانی و خاتمی هستند. پروژه ی غنی سازی اورانیوم و ساختن بمب اتمی که از زمان احمدی نژاد شروع نشده. این پروژه در زمان رفسنجانی طراحی و برنامه ریزی شد و در دوره آقای خاتمی مشغول به غنی سازی بود وهم اکنون در شرف تکوین است. در اینکه دولت احمدی نژاد اوج بی لیاقتی و بی مسئولیتی را به نمایش گذاشته شکی نیست ولی عدم مشروعیت نظام جمهوری اسلامی براساس عملکرد تمامی این جناحها شکل گرفته. آقای خاتمی که دست قاجار را هم از بی عرضگی از پشت بست. رفسنجانی که سرکرده قاتلین و جانیان است. ما که فراموش نکرده ایم نقش کلیدی رفسنجانی را در قتلهای رنجیره ای و میکونوس. همین رفسنجانی در سال 1994  باعث ترور85 نفر درمرکزیهودیان دربوینس آیرس در آرژانتین شد وهم اکنون آرژانتین حکم جلب بین المللی هاشمی رفسنجانی را درخواست کرده.
حال چرا برخی هنوزدست بدامان چنین عناصررسوایی میشوند ؟ آیا لیاقت مردم ایران را بیش از این نمیبینند ؟ آیا به حکومت جلادان و قاتلان آنقدر خو گرفته اند که غیر از آن مدلهای ناکارآمد وطن برباد ده ؛ مدل دیگری را متصور نیستند ؟
دکتر محمود سریع القلم ـ بازتاب 13 مهر 1385 در مقاله خود تحت عنوان عشق و سیاست می نویسد :
تحقق هيچ کار مهمي بدون وجود انسانهاي بزرگ امکان‌پذير نيست. انسانهاي بزرگ، اراده مي‌کنند و انسانهاي متوسط در آرزوهاي خود غوطه‌ورند. مهم‌ترين کاري که سياستمداران بزرگ تاريخ براي کشور خود به مرحله عمل رسانده‌اند، افزايش قدرت است. ارتقاء موقعيت و سطح قدرت و توانمنديهاي يک کشور، دشوارترين چالش سياستمداري است که از برجستگي علم سياست و هنر سياسي مايه مي‌گيرد و مقياس و پيچيدگي آن غيرقابل مقايسه با مهندسي، پزشکي و يا حتي اختراعات است. دنگ شائوپينگ در يکي از ماندني‌ترين جمله‌هاي خود اظهار داشت: «چين براي قدرتمند شدن نيازمند پنجاه سال صلح با نظام بين‌الملل است.» اين سخن شالوده اجماعي است که تمامي اقشار اجتماعي، تخصصي و امنيتي چين را گرد يک محور براي چندين دهه جمع کرده است. بدترين و بي‌فايده‌ترين افراد در عرصه سياست، آناني هستند که مجموعه عملکرد آنها براي حفظ سمت و موقعيت خود است. صدام‌ها، برژنف‌ها و کاستروهاي تاريخ صرفاً براي خود، قدرت را خواستند و در واقع، فکر و عمل را در حد غريزه به‌کار گرفتند. کاسترو اخيراً در مرز هشتاد سالگي و با انبوهي از بيماريها، قدرت را به طور «موقت» به برادرش منتقل نمود. کاسترو که خود سالها عليه ديکتاتوري باتيستا جنگيده بود، نظام ديکتاتوري به ظاهر متفاوتي را بنيان گذاشت و اکنون بيش از 45 سال است که بر آن ديکتاتوري حکم مي‌راند. کوبا در 45 سال گذشته، در اختيار يک فرد عمل کرده است و بدون ترديد نويسندگان علم سياست در آينده، دستاوردي براي کاسترو قايل نخواهند شد. ( دکتر محمود سریع القلم ـ بازتاب 13 مهر 1385)
به تعبیر من خاتمی ، رفسنجانی ، احمدی نژاد جک تاریخ ، قالیباف ، کروبی و ... بدترين و بي‌فايده‌ترين افراد در عرصه سياست ایرانند ، مجموعه عملکرد آنها تنها تلاش  براي حفظ سمت و موقعيت خود و باند مافیائی شان بوده وهست. منافع و هویت ملی ایرانیان هرگز دغدغه اینان نبوده اگر بود چنین عمل نمیکردند. در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی ما شاهد بودیم که ایرانیان همواره تحقیر شدند و این دقیقا بدلیل آن بود که آقایان به مردم و کشور توجهی نداشتند ، تنها جیب مبارک معنی داشت و بس. در دوران ریاست آقایان ما شاهد درایت ، توانمندی و عقلانیت سیاسی از طرف آنان نبودیم. در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی، آسیب های جدی به بدنه فرهنگی جامعه وارد شد و بیشتر آنچه که ما امروز به نام گروه های فشار و غیره می شناسیم، میراث منحوس دوران ایشان است که هنوز مردم ما طعم آن را درکام دارند.  دولت کنونی میوه به بارآمده ی نا کارآمدی  آقایان رفسنجانی و خاتمی  است. همین آقای خاتمی بود که در برابر « حکم حکومتی »  به رفوگری در گلیم حاکمیت و اراده آقا خامنه ای پرداخت.  خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود اعتبار برای نظامی میخرید که سراسر فاسد و ناقص حقوق بشر بود. خاتمی روی نظامی را سرخ میکرد و هنوز هم میکند ؛ نمونه اش در سفر اخیر خود به امریکا و انگلستان است که هرگز به ملت ایران و خوشبختی آنان نیاندیشید. فقر و ذلت را به سرنوشت آنان حاکم ساختند و شرف و ناموس ایرانیان را به زرو زور فروختند. در هیچ زمانی ایرانیان تا بدین حد در سطح جهانی تحقیر نشده بودند ، این را بلند میگویم تا کمی بغیرت ملی مان بربخورد. در حالیکه قوه قضائیه نشریات را تعطیل میکرد و روزنامه نگاران را به زندان گسیل میکرد ، دانشجویان و زنان را سرکوب و زندان و شکنجه میکردند ، ترور سیاسی و هزاران فاجعه دیگر ببار می آوردند اما آقای  خاتمی به خارج میرفت و از گفتگوی تمدنها برای انسانهای متمدنی که قرنها قانون به آنان حکم فرما بوده سخن میگفت و آنان نیز با نهایت تواضع گوش میدانند که شاید تکرار این حرفها خود موجب تحول بسمت دموکراتیزاسیون شود.
سالهاست داستان بدبختی ایرانیان فیلم شده و به هر کوی و برزن لینک میشود. این ظلم بزرگی است که حاکمان ظالم وقت در حق این ملت روا میدارند. ایرانیان مستحق بهترینها هستند.
واما از ذکر مصیبت دور شوم وبه بخش پایانی سخنم نزدیک شوم.
امروز تنها پاشنه آشیل نظام وضعیت بد اقتصادی و عدم مشروعیت ملی و بین المللی اوست. بنا بر این برای تعویض نظام امروز باید اقدام کرد که فردا دیر است.

بدین منظور ما فرصت محدودی داریم و در این فرصت کوتاه  آنان که وارد میدان عمل میشوند و با اقتدار سیاسی  جلوی این نظام می ایستند ، نزد مردم ایران مشروعیت کسب خواهند کرد.
مردم ایران بیش از هر زمان پرا گماتیسم شده اند و یاید روی منافع آنان انگشت گذاشت . آنها احتیاج به ناصح ندارند ، خود بخوبی میدانند که وضع از چه قرار است و مشکل کجاست ، آنان از حرافی بیزارنند و تنها به کسانی باور میکنند که حسن نیت داشته باشند و مرد و زن عمل باشند.
اگر میخواهیم پروژه ی دارودسته رفسنجانی ها را شکست دهیم ،
استراتژی خود را مشخص کنیم و در مدار دشمن گام بر نداریم.
 تشکیل شورای ائتلاف دموکراتها اعم از سوسیال دموکرات ، لیبرال دموکرات ، جمهوری خواه و یا مشروطه خواه وچپهای دموکرات بهمراه نمایندگان اقوام ایرانی حول میثاق آشتی ملی و سیستم فدراتیو در چهارچوب تمامیت ارضی ایران ، یکپارچگی ملت ایران و حاکمیت فدرال مرکزی
بیش از هرزمان ضرورت پیدا کرده. بدیهی است که برای گذار دموکراتیک از این نظام و تشکیل دولت موقت نیاز به حضور خلاق و فعال و دلسوز یک آلترناتیو بدیل داریم که بدون آن ، بقای جمهوری اسلامی محتمل تر است.

درپایان ،نگذاریم که با ترفند خطر حمله نظامی ما را به سمت حمایت از آنانی که امتحان خود را پس داده اند و دستشان در همان کاسه ای است که ملت ایران از آن بی نصیب است سوق دهند.
راه مقابله با حمله نظامی از چهارراه اتحاد دموکراتها و تشکیل آلترناتیو بدیل مدرن  سکولار (عرفی )  و دموکراتیک میگذرد ، نه رفسنجانیها !

پاینده ایران
ویکتوریا آزاد