ویکتوریا آزاد
۸ اسفند ۲۵۸۳
در ارزیابی عملکرد ساواک و سیاستهای امنیتی دوران پهلوی، باید چند نکته را در نظر گرفت:
1. ساواک به عنوان یک نهاد امنیتی
• هدف اصلی ساواک مقابله با تهدیدهای امنیتی، بهویژه گروههای مسلح چپگرا، اسلامگرا و جداییطلب بود.
• برخی اقدامات ساواک در سرکوب شورشها و جلوگیری از عملیات مسلحانه مؤثر بود.
2. مسئله اعدامها و شکنجهها؛
• در دوران پهلوی، بسیاری از مخالفان، از جمله اعضای گروههای مسلح مانند مجاهدین خلق و فداییان خلق، دستگیر و برخی از آنها اعدام شدند.
• اما ساواک فقط محدود به مقابله با گروههای مسلح نبود و منتقدان سیاسی، نویسندگان، و روشنفکران را نیز سرکوب میکرد که باعث نارضایتی عمومی شد.
• اگر ساواک سیاست هوشمندانهتری داشت و به جای سرکوب گسترده دگراندیشان منتقد نظام، فقط بر عناصر و مهره های خطرناک متمرکز میشد، ممکن بود نارضایتی عمومی علیه حکومت شاه کمتر شود.
3. فرضیه “اگر خامنهای و رفسنجانی و خمینی و امثالهم کشته میشدند این انقلاب نمیشد” یک فرضیه است که اثبات آن بسیار دشوار است.
رهبران انقلاب فقط این افراد نبودند، بلکه شرایط اجتماعی، فساد، نابرابری، بحران اقتصادی، و نارضایتی عمومی هم در سقوط پهلوی نقش داشتند. حتی اگر این افراد کشته میشدند، احتمالاً افراد دیگری جای آنها را میگرفتند.
چرا ساواک در هدف خود به عنوان یک نهاد امنیتی موفق نشد وشورشها بهرحال پا گرفت؟
ساواک به عنوان یک نهاد امنیتی، در برخی موارد توانست شورشها و تهدیدهای مسلحانه را سرکوب کند، اما در نهایت نتوانست از سقوط رژیم پهلوی جلوگیری کند. دلایل این شکست را میتوان در چند محور بررسی کرد:
1. تمرکز بر سرکوب به جای اصلاحات
ساواک به جای مدیریت نارضایتیها و ارائه راهحلهای اجتماعی و سیاسی، بر سرکوب شدید مخالفان تمرکز کرد. این باعث شد که شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر شود و گروههای مخالف، مشروعیت بیشتری در افکار عمومی پیدا کنند.
2. عدم شناخت دقیق از ماهیت جنبشهای مخالف شاه
ساواک بیشترین تمرکزش را بر گروههای چپگرا و مسلح مانند فداییان خلق و مجاهدین خلق گذاشته بود، اما تهدید اصلی از سوی روحانیت و شبکههای مذهبی شکل گرفت.
• شبکههای مذهبی بسیار گسترده، منسجم و دارای نفوذ مردمی بودند، اما ساواک اهمیت آنها را دیر متوجه شد.
• روحانیونی مثل خمینی از داخل و خارج کشور، ایدئولوژی انقلابی را گسترش دادند، درحالیکه ساواک تصور میکرد که فقط گروههای چپ خطرناک هستند.
3. فساد و ناهماهنگی در درون حکومت و دربار شاه
• ساواک تحت تأثیر منافع شخصی، زد و بندهای داخلی و رقابتهای درون حکومتی بود که باعث میشد عملکرد آن ضعیف شود.
• برخی مقامات به جای تحلیل عمیق تهدیدات، فقط گزارشهای مثبت به شاه ارائه میدادند تا موقعیت خود را حفظ کنند.
4. رشد نارضایتی عمومی و کاهش مشروعیت حکومت
• افزایش فاصله طبقاتی، فساد اقتصادی، و نبود آزادیهای سیاسی باعث شد که حکومت مشروعیت خود را از دست بدهد.
• حتی بسیاری از اقشار طبقه متوسط و روشنفکران که در ابتدا طرفدار شاه بودند، به مخالفان پیوستند.
5. ناکارآمدی در مدیریت بحرانهای پایانی
ادامه مواردی که باعث ناکامی ساواک شدند عبارتند از:
۵. ناکارآمدی در مدیریت بحرانهای پایانی
وقتی نارضایتیها به اوج خود رسید، ساواک و بهطور کلی دولت پهلوی توان پاسخگویی به این بحرانها را نداشتند.
• تصمیمگیریهای نادرست و بیبرنامه: رهبران در مواجهه با اعتراضات گسترده، بهسرعت تصمیمهایی گرفتند که بیشتر موجب افزایش نارضایتی شدند تا کاهش آن.
• بیانعطاف بودن ساختارهای امنیتی: ساواک نتوانست با تغییرات سریع محیط سیاسی و اجتماعی سازگار شود و بهطور مؤثری به خواستههای مردم پاسخ دهد.
۶. تغییرات ساختاری در جامعه و افزایش همبستگی مخالفان
با گذر زمان، ساختار اجتماعی ایران دچار تغییراتی شد که مرزهای بین «مخالف» و «حامی» رژیم را محو کرد:
• تلفیق جناحهای مختلف مخالف: علاوه بر گروههای چپگرا، نیروهای مذهبی و گروههای اجتماعی دیگر نیز به جنبشهای مخالف پیوستند و یک جبهه قوی و یکپارچه علیه حکومت شکل گرفتند.
• کاهش مشروعیت رژیم: فساد، نابرابریها و عدم پاسخگویی به نیازهای مردم، مشروعیت حکومت را به شدت تضعیف کرد؛ بهطوری که حتی گروههای اولیه حمایتکننده نیز به مخالفت روی آوردند.
نتیجهگیری
ساواک از یک سو نقش مهمی در مقابله با تروریسم و شورشهای مسلحانه داشت، اما از سوی دیگر به دلیل روشهای سرکوبگرانه، شکنجه، و محدود کردن آزادیها، به نارضایتی عمومی دامن زد. شاید اگر نهادهای امنیتی پهلوی به جای اتکا به سرکوب گسترده، بر ایجاد اصلاحات سیاسی و اجتماعی تمرکز میکردند، اوضاع احتمالا میتوانست متفاوت باشد.