vctoria trento

تورنتو ـ همایش شبکه جهانی سکولارهای سبز ایران
ویکتوریا آزاد
نوامبر ۲۰۱۱
اگر این قدر قوی نیستی که ببازی...مسلما توانایی برنده شدن را نیز نخواهی داشت
If you are not big enough to lose, you are not big enough to win
 
ابتدا برخی مفاهیم که  درحوزه برداشتها و باورها و کاوشهای  شخصی نگارنده  تعریف و تدوین شده است را درمقدمه آورده میشود تا از سوء برداشتهای احتمالی خودداری شود ومفاهیم در ظرفهای قابل رویت خودنمائی کنند.
معنای اپوزیسیون چیست ؟ 
داریوش آشوری در دانشنامهء سیاسی خود و فرهنگ فشردهء انگلسی به فارسی نوشته آریانپور ، معنای اپوزیسیون را چنین تعریف میکنند : اپوزیسیون در لغت به معنای ضدیت ، مخالفت و مقابله است و در مفهوم وسیع به معنای کوشش و تلاش احزاب ، اتحادیه ها و گروه ها برای دست یابی و رسیدن به اهدافی در جهت مخالف هدف های دارندگان قدرت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است .
در نظام های سیاسی و حکومتی دنیا دو نوع اپوزیسیون مطرح است :1. قانونی یا پارلمانی 2. غیر قانونی .
الف ) در نظام هایی که دارای حکومت پارلمانی و دموکراتیک هستند، به موجب قانون اساسی آن کشور، موجودیت اپوزیسیون به رسمیت شناخته شده و در پارلمان گروهی را تشکیل می دهند که از دولت یا حکومت یا اصلا حمایت نمی کنند و یا بخشا با حکومت وقت توافق دارند اما خواهان رفرم و برخی تغییرات هستندلذا این دسته بنا به ماهیت رفرم طلب خود همانند دولت وقت ، به قانون اساسی آن کشور التزام می دهند و محور وفاق و وحدت آن ها، قانون اساسی وقت است . آن ها می توانند در گفت و گوهای مجلس قانون گذاری ، مطابق شرایطی که قانون اساسی معیّن کرده ، در کار حکومت نظارت مستقیم داشته باشند و افکار عمومی را در جریان وقایع و حوادث کشور و جهان قرار دهند. این گونه اپوزیسیون در کشورهای سنتی لیبرال ، مانند انگلستان ، فرانسه و اسکاندیناوی اعم از سوئد نروژ دانمارک که معمولاً سیستم چند حزبی دارند دیده میشود. 
ب ) در نطام های حکومتی که مبتنی است بر دیکتاتوری فردی و تحزب گریزی ، اپوزیسیون جایگاهی در قانون اساسی ندارد و به عنوان یکی از نهادهای قانونی و رسمی به حساب نمی آید  در نتیجه ار اهرمهای تاثیرگذاری نیز برخوردار نیست و نتیجه اعتراضات او به زندان و شکنجه ختم میشود.
اتحاد به چه معناست ؟
از نظر لغوي اتحاد به معني يكي شدن يگانگي و همدستي (فرهنگ عميد ـ ص 86 ) و انسجام به معني پيوستگي چسبندگي و در فيزيك  قوه جاذبه به ذرات آمده است . (حييم ـ 1375 ـ ص 127 )
در تعريف نظري اتحاد و انسجام عبارت از پيوستگي و يد واحد بودن نيروها در انجام فعاليت هاست .
دانه هاي گردنبند با رشته اي به نام نخ به هم متصل است وقتي رشته اتصال گسست كارآيي موردنظر از آن گرفته خواهد شد و گردنبندی دیگر وجود نخواهد داشت. بنابراین اتحاد بمعنای ذوب شدن در یکدیگر نیست بلکه اتحاد نوعی اتصال زنجیره وار در کنار یکدیگر است. اگر گردنبند بخواهیم چاره ای جز اتصال نداریم. 
به وضعیت سیاسی ایران بنگریم براستی موانع برای براه انداختن جنبشی سرتاسری و گسترده علیه استبداد مذهبی حاکم چیست؟ در خصوص ارزیابی از جامعه سیاسی ایران بر این باورم که :
1. بخش اعظم مردم به نظام حاکم اعتماد و باور ندارند !
2. به اصلاح نظام نیز باور ندارند !
3. از استبداد حاکم بیزارند و خواهان برکنار ی این نظامند!
4. بحران اقتصادی بیداد میکند و مردم را عاصی نموده!
5. فقر،اعتیاد، تن فروشی، کودک آزاری ، خشونت بر علیه زنان و کودکان، بیکاری، بی قانونی؛  زورگوئی، سرکوب، ظلم بهر شکل آن بیداد میکند و مردم نیز در همه جا از این بیچارگی  آشکار و پنهان شکایت میکنند! 
6. بخشی از قدرتهای بزرگ جهان و افکار عمومی در سراسر دنیا با ملت ایران است.
7. حاکمیت اسلامی بی آبرو شده و بیش از بیش در عرصه ملی و جهانی خرد و ذلیل است، پایه های موجودیت آن بشدت سست شده است. پرونده هسته ای بی سرانجام است و تحریمها بشکل حدی تر اعمال میشود ، نقض حقوق بشر در ایران زبانزد عام و خاص است ، نقش ایران درهمکاری با باند های ترور و جنایت بیش از بیش محرزشده  ، در عرصه بین المللی  ایران کشوری غیرامن و خشن شناخته شده است!
8. عدم ثبات سیاسی و بالنتیجه عدم ثبات اقتصادی حکومت اسلامی،  بالا گرفتن اختلافات در درون جمهوری اسلامی در حدی که امروز صحبت از اختلاف آشکار بین احمدی نژاد و خامنه ایست. نیرو های نظامی امنیتی در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران حضور فعال و گسترده دارند بدلیل ترس از ریزش نظام ، اقتصاد کشور هر روز بی ثباتر میشود، ناکارآمدی موسسات و تضاد های میان سازمانها و ادارت هر روز افزایش مییابد، نظام از درون در حال فرسایش است !
حال با این تفاسیر موانع برای براه انداختن جنبشی سراسری و ضد استبدادی در ایران چیست؟ 
نقطه حرکت من برای شکافتن این معضل ، از چهارراه اپوزیسیون ایرانی میگذرد. چرا که بدون وجود یک جریان منسجم و دلسوز بحال مردم که دارای یک طرح استراتژیک خردمندانه و با مهارت برای کسب آزادی باشد ، نمیتوان سخنی از جنبش، سازمانیابی، مطالبه  خواهی ،  محاصره مدنی و وادار کردن حکومت اسلامی به تمکین و عقب نشینی ، سرنگونی (برکناری) نظام سخن بمیان آورد. 
از این منظر بنظر اینجانب مانع اصلی همین نیروی الیت جامعه ایرانی است که هنوز نتوانسته حول یک هدف مشترک ، پیام واحدی را به ملت ایران معرفی کند.
مشکلات این دسته های سیاسی گوناگون چیست ؟
1. حضور دید گا ههای متکثر اما بی پیوند با هم وهم چنین عدم اعتقاد عملی به پلورالیسم وپراگماتیسم  سیاسی ؛ ما از دموکراسی واصول دگراندیشی لجاجت و من اندیشی را آموخته ایم ؛ از پلورالیسم درک آنارشیستی داریم و از پراگماتیسم می هراسیم چون عادت به کار منظم نداریم
2. عدم اتخاذ استراتژی و تاکتیکهای مناسب و متناسب با شرایط حاضر
3. عدم پیوند با مردم کوچه و بازار بخاطرلذت از عادت غارنشینی ، نیازها و مطالبات مردم را شناسائی باید کرد
4. اخلاق عشیره ای و طایفه ای دیرینه برخواسته از فرهنگ عشیره ای و محفلی ، سود جوئی ، اخلاق استبدادی ، روحیه مردسالارانه و ریش سفیدی
5. عادت به روضه خوانی و منبر گرفتن و در حالت انتزاع و خلسه بسر بردن
6. خودشیفتگی ، خوابزدگی ، آرمانگرائی و مطلق گرائی
7. نخبه کشی و یکدیگر را هدف گرفتن و از دشمن مشترک همواره غافل شدن
8. انتخاب گزینه هائی که تاریخ مصرفشان گذشته و در نتیجه محیط را سمی کردن
9. عدم اتکا به اسلوب مبارزه طلبی سیاسی
10. عدم شجاعت لازم برای بازنگری واقرار به اشتباهات و نقد سیاستهای شکست خورده گذشته و اصرار بیجا بر تئوریهای بی مصرف ( در این نوع نگاه  به سیاست ، نوسازی یعنی فرصت طلبی و خیانت
براستی کار این پیشاهنگان مختلف سیاسی چه باید باشد؟
روشنگری، ایجاد ارتباط خلاق با مردم و رفع موانع جهت ایجاد جنبش و تولید حرکت، تولید اندیشه  و سیاست ، طراحی نقشه راه و ارائه برنامه، مدیریت سیاسی ، تولید اراده سیاسی، آموزش تکنیکهای مبارزه غیر خشونت آمیز به مردم جهت تقویت کنش های اجتماعی  و تلاش در جهت بالا بردن اعتماد بنفس مردم و شکستن ترس آنان از سرکوب جهت افزایش فشار به حاکمیت، ...... اینها اخص وظایف مدعیان دموکراسی و آزادی است.  از خود بپرسیم ایا وظایف خود را بخوبی انجام داده ایم و یا میدهیم؟
با این تفاسیر عجیب نیست که جنبش مردمی در ایران ضعیف و کم وسعت است ، عجیب نیست که به ما با ناباوری مینگرند. مردم حرکت نخواهند کرد و هزینه پرداخت نخواهند کرد تا برایشا ن مسجل نشود که تغییر این یکی منجر به جایگزینی آن یکی خواهد شد . مردم ایران دوران خوش طلائی 1357 را پشت سرگذاشته اند و چه درسها آموختند!
و اما مبارزه برای برون رفت از انسداد سياسی همچون یک پروسه که در زمان و مکان معنی پیدا میکند ادامه دارد ولی استراتژی و تاکتیکهای ما چه باید باشد؟
باعتقاد من تنها يک پروژه کماکان باید پیگیری شود، آنهم ایجاد همبستگی بین نیرو های سکولار دموکرات که خواهان برکناری و انحلال کامل این نظامند از طریق:
تشکيل ائتلافی گسترده متشکل از تمامی نيروهای خواهان عبور از نظام جمهوری اسلامی و هوادار استقرار نظامی دموکراتيک با قانون اساسی مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق بشر و ماهیتی سکولار. این ائتلاف وظیفه برگزاری یک کنگره وسیع متشکل از نمایندگان مختلف گرایشات سیاسی ایران را بعهده میگرد و آن کنگره با اتکا به تعقل جمعی راه گذار از جمهوری اسلامی را درقامت یک الترناتیو منتخب تعیین و معرفی می نمایند. 
بدون تشکيل يک ائتلاف دموکراتيک تحول مثبت در ايران غير ممکن است. نيروهای سياسی ايرانی هر يک بتنهائی فقط قادر خواهند بود جريان خود را سرپا نگهدارند و نه ملت ايران را. در اين ميان بايد از بحث فرسايشی انتخاب نوع نظام در آينده (مشروطه سلطنتی پارلمانی، جمهوری پارلمانی و يا اشکال ديگر) خودداری کرد اما هر يک از جريانات سياسی حول محور نظام مورد علاقه خود بالطبع ميتوانند جداگانه تبليغ و ترويج کنند و با رقبای خود وارد يک مسابقه سالم شوند.
نوع و فرم نظام آينده نبايد مانعی برای اتحاد عمل و ايجاد ائتلاف های موقت باشد. بنظر من نيرو های ائتلاف عبارتند از:
- جمهوری خواهان دموکرات، چپ و سکولار (لائيک) طرفدار برچيدن نظام جمهوری اسلامی 
- نمایندگان طرفدار نظام مشروطه پادشاهی مبتنی بر همه اختیارات در ید پارلمان و یا مجلس شورای ملی
- طرفداران ساختارهای سیاسی مبتنی بر فدراليسم و یا نوعی خودمختاری محلی
- نيروهای ملی مذهبی که خواهان گذار از جمهوری اسلامی و جدائی کامل دين از دولت ميباشند و با راه رشد دموکراسی دينی مرزبندی دارند. دموکراسی مفهومی عام است و ربطی به اديان گوناگون ندارد. برای ايجاد ديالوگ سازنده وائتلافی گسترده مرکب از تمامی نيروهای مذکور حول منشور جهانی حقوق بشر و دموکراسی بايد کوشيد و فرصت را بيش از اين نسوزاند. از پزوسه ها و تکرار پروسه ها نباید هراسید این خاصیت پروسه و روند هاست که تکرار میشوند و در مسیر زمام پخته و بالغ میگردنند.
در پایان برای آنکه به اتصال دست یابیم چند فاکتور مهم را باید ذکر کرد:
1.    دیالوگ و تحمل دگراندیش شرط اول کار گروهی است
2.    اخلاق انسان محوروصداقت 
3.    کندوکاو در خصوص نيازها ی جامعه، يکي از راه هاي مهم حرکت به سوي کارهاي نوآورانه است
4.    منظور را شفاف بیان کردن 
5.    هدف را تعریف و ترویج کردن
6.    چالش برای دست یافتن به محورهای نظری مشترک ، بدون همفکری و هم اندیشی ، هدف و منظور به مرحله اجرا نخواهد رسید. البته شرط  دستیابی به هدفهای مشترک منافع مشترک است. 
7.    به شکل تيمي کار کرد ن جهت فراهم آوردن محيطی مطلوبی برای ؛ وقتي گروهي از افراد مسووليت مشترکي براي تصميم هايي که بر همه آنان اثر مي گذارد بعهده  میگیرند، آنگاه آنان «تيم» هستند. از مورچگان  بیاموزیم ، هر مورچه به اندازه توان خود کار مي کند و قوي ترها به ضعيف ترها کمک مي کنند.
رئوس اصول کار تيمي؛ داشتن هدف مشترک، لياقت و تعهد، تمرکز و انضباط، ارتباط موثر بين فردي و گروهي، شور و شوق و امید ، فرهنگ تصميم گيري، دريافت بازخورد، وجود توفان فکري و...
8.    اصل را به اعتماد و باور به یکدیگرباید نهاد و تا برعکس آن بر اساس شواهد و مدارک ثابت نشده کسی را نباید محکوم کرد
9.    اهداف را باید مرحله بندی  و زمان بندی کرد ، اهداف آنی ، میانی و آتی 
10.    شناسائی پروسه ها و روندها ، پاسخ به چهار مسئله  چرا ، چه چیز ، چه کس و چگونه . 
برای مثال نیاز امروز مردمان ما چیست ؟ تولیدات ما چه بوده ؟  تقاضا چیست ؟
متقاضی کیست ؟ شرایط عینی و ذهنی جامعه ما کدامین ؟ از چه مسیرهائی و در چه مدت زمانی عبور باید کرد؟  ابتدا و پایان این روندها کجاست ؟ 
11.    پس از شناسائی پروسه ها باید منابع فکری و نیروی فیزیکی خود را شناسائی کرد هدفهای بزرگ انسانهای بزرگ میطلبد 
12.    روحیه نتیجه گرا رمز موفقیت هر شبکه ایست ؛ باید در مقابل اقدامات بی نتیجه ایستاد چرا که اقدامات بی نتیجه اتلاف انرژی و نا امیدی ببار می آورد. 
13.    مشارکت و تقسیم کار مسئولیت می آفریند ؛ مسئولیت امید آفرین است و امید توسعه بخش
14.    فرهنگ ریش سفیدی و مردسالاری آفت بزرگ اپوزیسیون ایرانی است. باید با این فرهنگ تقابل کرد
15.    شبکه سازی رمز موفقیت است ، شبکه بمعنای واحد های انسانی در تعامل و دیالوگ مستمر با هم
16.    مسئولین اجرائی که نسبت به نظرات اعضا ی خود بی توجه و یا کم توجه هستند قاعدتا سخنگویان و مجریان خوبی نیستند و در بهترین حالت شبکه را به حال خود رها میکنند و در بدترین حالت با روحیه استبدادی خود شبکه را تا مدتی به پیش میبرد اما با پایه های لرزان و بی ثبات در نتیجه عمر شبکه کوتاه مدت خواهد بود
17.     کل گرائی بمنای تمامیت یک پدیده را دیدن و نه صرفا اجزاء آن  موضوع بسیار مهمی است برای آنکه بتوان قضاوت درست کرد و هم چنین در جزئیات خلاصه نشد.
18.     انتقاد پذیری نیز خصلت دیگری است که براحتی حاصل نمیشود باید در دموکراسی نفس کشید تا از آن روحیه تحمل و بردباری برای شنیدن ضعفهای خود برخوردار شد. برای این منظور انسان مورد نظر نیاز به احساس امنیت دارد ؛ نیاز به فضای احترام و احترام متقابل است و البته که میشود این روحیه را نیز آموخت. توسعه مدرن نیاز به انسانهای مدرن دارد.
19.     درس آموزی و تجربه آموزی از خطاهای دیگران و هم چنین ازدانش اندوزی از تجارب خوب دیگران 
20.    رمز یک مدیریت خوب تاکید بر اشتراکات و تکات قوت اعضاست و نه نفی هر آنچه غیر اوست 
21.    عامل فرهنگی یکی از مهمترین عناصر برای انسجام ملتهاست . فرهنگ بمعنای ارزش ها ؛ سنتها ؛ باورها و عادات ، تجارب و تاریخ یک ملت  بر روند های جامعه پذیری سیاسی او تاثیر معین و ویژه دارد و این عوامل را باید شناسائی کرد
22.     شکستها را باید تحلیل و بررسی کرد اما از وظایف خود برای حال و آینده نباید غافل شد. دستکم 70% به حال و آینده باید پرداخت و 30% به گذشته آنهم به عنوان چراغ راه آینده 
23.    از حرکتها و اکتهای سیاسی که تب جمعی نمی گیرد و افکار عمومی را به خود جلب نمی کند جدا باید خودداری کرد. برای موفقیت نیاز به چشم اندازهای گسترده و واقعی هست.
24.    رهبری یکی از عناصرمهم پروسه مدیریت مبارزه سیاسی است و این پروسه  را می توان در مدل زیر چنین ارائه داد :
 
       ویژگیهای رهبران دموکرات چیست ؟

1. او کسی است که دارای ذهنی تحلیلگرو نوآور است ، استراتژیک و راهبردی می اندیشد، اهداف را در پروسه مرحله بندی میکند ، vision دارد و فراگروهی عمل میکند.  

2. خلقیات و منش های منعطف و متواضعانه دارد ، از سلامت روانی و شادابی بهداشتی برخوردار است.  سنتی نمی اندیشد و نقد و انتقاد را دشمنی و کینه توزی تلقی نمیکند.

3. رهبری سیاسی مهم تر از همه باید توانائی تصمیم گیری مدبرانه و متعهدانه و مسئولانه را داشته باشد تصمیماتی که نتیجه مشارکت و همدلی  با جمع و همکاران است. او درمقابل اتخاذ تصمیمات توان پایداری و قبول عواقب حاصل از آن را داراست.  

4. او توانائی ایجاد انگیزه،اشتیاق و اجماع دارد، با نفوذ است ، قادر به هدایت ارگانی و تشکیلاتی است. مشارکت عموم را برمی انگیزد.

5. رهبری باید توانائی سازگاری، همراهی و تسلط بر تغییرات سریع و مدام را داشته باشد و با گسترش خلاقیت و نوآوری در سازمان، دانش و خردمندی سازمان را تعمیق بخشد و با چشم انداز سازی، راه را برای برنامه ریزی آینده نگرانه باز کند. 

6. قدرت برنامه ریزی و سازماندهی دارد. منافع جمع را همواره در نظر دارد. به اهداف دراز مدت ، میان مدت و کوتاه مدت همواره توجه دارد. 

7. استرس و تلاطم های سیاسی لحظه ای را تحمل میکند و بقول معروف از کوره در نمیرود  و براعصاب ، کلام و رفتار خود مسلط است.  همه انسانها را با حقوق برابر مینگرد و برای تمامی آنها از هر جنسیت ، نژاد، سن ، زبان ، مذهب ، عقیده و یا موقعیت طبقاتی ارزش و احترام مساوی قائل است. 

8. خود را خوب میشناسد و با جنبه های قوت و ضعف خود بخوبی آشنا ست. توان تاثیر گذاری و همکاری دارد و اعتماد برانگیز است.  خود را از اشتباه بریع نمیداند و از نقد خلاق خود هراسی ندارد. با ناقدین نیز رفتاری عادلانه و پاسخگو دارد.

9. فرهنگ مدارا دارد ، به خود و توانائیهای خود اعتماد دارد و در شرایط عدم ثبات هنر مدارا و توان هدایت سکان را دارد. (مدیریت بحران)

10. توان نوشتاری ودانش سخنوری دارد 

توجه : البته رهبران نیز جایزالخطا هستند. اما خطای مکرر بر آنها جایز نیست. 

***Carskie Stinett said :  A leader is a person who can tell you to go to hell in such a way that you actually look forward to the trip.
رابطه رهبران دموکرات با گروه چگونه است ؟
به طور کلی، الگو های رهبری را می توان به صورت: خود کامه، مشارکتی و بر پایۀ آزادی های گروهی تقسیم بندی کرد. بدیهی است که مناسب ترین الگو برای رهبری سیاسی، همان گونه که مکرر بیان گردید، جز الگوی مشارکتی نخواهد بود.
در عین حال براساس نظرات محققین امر رهبری ارتباط مستقیم با شرایط عینی و ذهنی گروه دارد. در آنجا که گروه ضعیف و کم تجربه است ، کار رهبران سنگین تر و تلاش آنان برای ارتقا و توانمند سازی گروه دشوارتر است. بدیهی است که در مراحل اولیه حضور دائمی و خلاق رهبران جهت هدایت جمع و ایجاد رابطه خلاق و انسانی با تک تک عناصر تشکیل دهنده گروه اهمیتی کلیدی دارد. این حضورشفافیت ، صداقت کلام ،  و عمل و اعتماد آفرینی رهبر ، همکاری و تکامل مثبت در گروه را بدنبال خواهد داشت. به گروه کمک می‌کند تا مسئولیت بیشتری برای پیشرفتشان بپذیرند.  در زمان مناسب یک برنامه رهبری موفق را توسعه می‌دهد، لذا فعالیتهای تحول گرا بجای آنکه در افراد بخصوص ادامه پیدا کنند، در سیستم سازمانی ادامه می‌یابند.
 این دسته از  رهبران  آزادی عمل بیشتری در کارشان دارند. همکاران خود  را به تحرک وا می‌دارند و برای نیل به اهداف به آنها الهام می‌بخشند و آنان را درباره اینکه هدف چگونه می‌تواند قابل دستیابی باشد تحریک می‌نمایند. آنها رابطه با همکاران خود را همواره توسعه میبخشند و آزادانه اطلاعات را با آنها تقسیم می‌کنند. از فرقه گرائی و غالب شدن روحیه جاه طلبی جلوگیری میکنند چرا که فرقه گرایی و دسته بندی در احزاب سیاسی همیشه از اختلافات عقیده و سلیقه سرچشمه نمی گیرد و غالباً بر اثر اختلافات و رقابتهای شخصی و جاه طلبی های سیاسی بروز می نماید.
سبک رهبران دموکرات بر خلاف رهبران مستبد مبتنی است بر آزاد منشی، احترام به رأی و نظرات اعضاء گروه و حتی اگر تصمیم گیری نهایی در مواردی با مدیریت و رهبرگروه باشد، اما همه نظرات گروه شنیده می‌شود، ارج گذارده می‌شود و طبقه بندی می‌شود تا بهترین رأی و تصمیم اتخاذ گردد. این رهبران و بطور کلی این سبک مدیریتی با توجه به اهداف مورد نظر در گروه از طرف اعضاء پذیرش بیشتری دارد و در صورتی که مدیر یا رهبر به خوبی از عهده اجرای این سبک بر بیاید و در کنار آن از اقتدار مناسب و قدرت مدیریتی برخوردار باشد برنامه‌های خوبی را به اجرا خواهند گذاشت