گفتگو با دویچه وله - صدای آلمان
بحث برگزارى رفراندوم به منظور تغيير قانون اساسى وارد چهارمين هفته خود شد اما آيا اساسا اين بحث عموميت يافته و مثلا زنان ايرانى كه متحمل فشارهاى فزاينده اى در جامعه هستند در اين گفت و گوها شركت فعال دارند؟
  ويكتوريا آزاد از همكاران سازمان عفو بين الملل در سوئد ،از فعالان عرصه سياست و حقوق بشر و زن و از مدافعان برگزارى رفراندوم تغيير قانون اساسى است. با توجه به عضويت خانم آزاد در كميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان سوال هاى نخست اين مصاحبه به مسائل زنان پرداخته اند.

پرسش ها: مهيندخت مصباح

دويچه وله: خانم آزاد، چرا ما در بحث رفراندوم تغيير قانون اساسی علی رغم آنکه اين قانون بسختی حقوق زنان ايران را پايمال کرده است، مشارکت وسيع کمی يا نظری آنان را شاهد نيستيم؟

ويكتوريا آزاد: اساسا زنان ما در ایران مشکلی جدی دارند و آن اين است که آنها هرگز در سياست دخالت داده نشده اند، و اصولا اين شانس برايشان فراهم نشده که بتوانند در عرصه های اجتماعی و سياسی حضور فعال داشته باشند. در نتيجه وقتی حضور زنان در عرصه سياست کمرنگ است، در عرصه های نظری نيز حضور آنان کمرنگتر خواهد بود. آنها نیاموخته اند که در پلميک های سياسی حضور فعال و عينی داشته باشند. اما زنان در عرصه هاى عملى  از خود پتانسيل قابل توجهی در کشور نشان داده اند که از نظر من بايد اين فعاليت ها را پررنگ کرد. چون در آنجايی که بايد اقدام به عمل نمود، زنان حضور دارند.

متاسفانه نيروهای سياسی ما، بخصوص در خارج از کشور بسيار درگير عرصه های نظر و تئورى هستند. در داخل نيز مشاهده می کنيم که نيروهای اصلاح طلب موسوم به «دوم خرداد» دچار همين مشکل بوده اند. يعنی فرهنگ نخبه پروری و در کاغذها و عرصه های نظری غوطه ور شدن موجب شده بود که از عرصه ی پراگماتيسم سياسی غافل شوند و نتوانند طرحهای عملی برای پيشبرد امر دمکراسی در ايران را ارائه دهند تا به دنبال خودشان بتوانند نيروهای مردمی را جلب کنند. هرآنگاه که طرحهای عملی برای پيشبرد دمکراسی در ایران ارائه شود، من به شما قول می دهم که در آن جبهه و در آن صفوف زنان حضور خود را قطعا نشان بدهند. کما اينکه وقتی من به امضاها نگاه می کنم، در صفحه ی «۶۰ ميليون دات کام» می بينيم بسياری از امضاکنندگان زنان هستند. اتفاقا زنان ايران از منظر اينکه قانون اساسی ايران همواره حقوق آنان را بشدت تضعيف کرده است، در صف اول حمايت از تغيير اين قانون و به تبع آن، تغيير ساختار نظام جمهوری اسلامی هستند. من بسياری از گفتگوهای زنان را در موارد مختلف شنيده ام و فکر می کنم در اين بحث زنان جای ويژه ی خود را دارند.

دويچه وله: با اينهمه، آيا جای تلاش بيشتر برای سامان دادن به اين نارضايتی ها و در مسيرانداختن اراده ی زنان برای کسب حقوق خودشان خالی نيست؟ مثلا همين «کميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان» در اين مورد چه کار کرده است؟

ويكتوريا آزاد: «کميسيون زنان اتحاد جمهوريخواهان» يکی از پرکارترين کميسيونهای تشکل اتحاد جمهوریخواهان ايران بوده و بزودی گزارش کار ما نيز داده خواهد شد و خواهيد ديد چه حرکت هايی صورت گرفته است. متاسفانه بايد بگويم ميزان کاری که ما به شکل عملی انجام می دهيم، برخاسته از ميزان نيروهايی ست که داريم و عليرغم نيروى كم ، کارهای بزرگی انجام شده است. مانامه های عديده ای به مقامات سازمان ملل متحد، سازمان عفو بين الملل، سازمان ديده بان حقوق بشر و مقامات جمهوری اسلامی در خصوص اعدام زنان، تضعيف حقوق زنان، خشونت عليه زنان نوشته ايم.بااين حد از نيرويی که داشته ايم، فکر می کنم کميسيون زنان بسيار تلاش کرده اما بسيار مهم است که بتوانيم سازماندهی منظم تری داشته باشيم و زنان بيشتری را جلب کنيم.

از طرف ديگر من معتقدم که زنان ما در داخل کشور کار ارزشمندی انجام می دهند. اتفاقا در خصوص رفراندوم نيز مقاله ی زيبای خانم نوشین احمدی خراسانی را خوانده ام که فوق العاده ارزشمند است. چون از منظر يک زن نگاه بسيار زيرکانه ای در امر سياست داشته اند.

دويچه وله: خانم آزاد، پرواضح است كه اين مقاله ارزشمند است، ولی آيا بايد در اين عرصه به همين مقاله يا يکى دو مقاله ی ديگر اکتفا کرد؟

ويكتوريا آزاد: صحبت شما کاملا درست است و من نيز فکر می کنم که دنيایی از کار مقابلمان است. قطعا دوستان زن خوب ايرانی ما شبانه روز در تلاش هستند اما بسياری از تلاشهای آنها حتى قابل رويت نيستند، زيرا ما زنان چندان در معرفی کارهای خود کوشا نيستيم  و زنان ايرانى عادت ندارند از خود و كارهاى اجتماعى خود حرف بزنند. من فکر می کنم حرکت اين جنبش مدتهاست كه آغاز شده و گلهای بسياری به بار آورده است . همينطور اميد بسيار دارم که بزودی ما در صحنه ی سياست نيز زنان فوق العاده معقولی را مشاهده کنيم. کمااينکه هم اکنون شاهد آن هستيم از خانم شيرين عبادی گرفته تا خانم مهرانگيز کار عزيز و خانم نوشين احمدی خراسانى.  به نظر من حرکات مثبت ديگری که قطعا نشاندهنده نيروی بيش از اينهاست و هنوز پنهان است، وجود دارد که شايد فرصتی برای بروز پيدا نکرده است.

دويچه وله: خانم آزاد اين كه شما معتقديد مرزهاى ايدئولوژيك سياسى بسيارى نحله هاى فكرى در پيوست به جنبش رفراندوم خواهند شكست، گفته اى بسيار كلى است. آيا مثال هاى مشخصى براى اين برداشت خود داريد؟

ويكتوريا آزاد:  اگر به امضاها‌ى موجود نگاه كنيد و نوع مقالاتي را كه نوشته شده اند و برخوردهاى داخل كشور با طرح رفراندوم را تعقيب كرده باشيد، مى بينيد كه نيروهاى گوناگونى همراه شده اند. براى مثال ما ميتوانيم از مليون و طرفداران جبهه ملى، ملى مذهبى ها تا نيروهاى چپ مانند سازمان فداييان اكثريت و ساير نيروهايى كه شايد به صورت جبهه اى كار ميكنند و  بعد  اتحاد جمهوريخواهان را در زمره حاميان ببينيم. در ميان منفردين هم مى بينيم نيروهاى مختلف با پايگاههاى نظرى گوناگون به اين پروژه جلب شده اند .

جالب اينجاست كه ما حضور حمايتى نيروهاى مشروطه خواه را هم مى بينيم هر چند بند هايى از فراخوان با نظرهاى آنها همخوانـى نداشته باشد.  اين نخستين بار است كه چنين اتفاقى در صحنه سياسى ايران افتاده كه توانسته نيروهاى چپ تا راست را حول محور يك موضوع معين گرد هم آورد.

اشاره من به اينست كه نيروهائي كه در برنامه خود مبارزه با استبدادز طرفدارى از آزادى و دمكگراسى براى ايران را در صدر برنامه خود قرار داده اند، حول توافق بر سر برگزارى رفراندوم و مضامين آن به يك همسويى و همكارى قابل توجه خواهند رسيد.

دويچه وله: اتفاقا بحث اصلى همين است كه چه استدلالى ميتوان كرد كه اين توافق هاى ذهنى لزوما به توافق بر اتخاد روش هاى مشترك عملى برسند؟

ويكتوريا آزاد: ببينيد ما اصولاانديشه هاى پريشان زيادى در راستاى تغيير ساختارهاى نظام داريم. مخالفان اين طرح از جمله  راست هاى افراطى يعنى سلطنت طلبان شاه اللهى هستند كه ميگويند پروژه رفراندوم باعث ميشود از مسئله اصلى كه سرنگونى آنى جمهورى اسلامى است منحرف شويم . چپ هاى افراطى هم از منظر ديگرى با فراخوان رفراندوم مخالفند. نقطه تلاقى هر دو نظر اينست كه اول و آخر  ميخواهند رژيم را با حركتهاى خشونت آميز سرنگون كنند.

در ميان نيروهاى سياسى همسو با طرح رفراندوم هم  تفاوتهاى زيادى درنوع نگاه و برنامه سياسى آتى  وجود دارد اما مسئله بر سر اينست كه نيروهاى سياسى تعقل گرا توانسته اند حول محور خواست عاجل مردم ايران كه به اعتقاد من همان رفراندوم است همصدا شوند. همكارى مربوط به بعد ميشود.

به اعتقاد من اين حركت پژواك صداى مردم ايران است. واقعيت اين است كه پتانسيل نهفته اى در كشور ما هست. مردم ديگر نه به اصلاح طلبان و نه به كليت نظام باور دارند. آنها خواستار تغيير اساسى ساختار سياسى كشورند و به چيزهاى كوچك كه اين و آن قانون تغيير كند، قانع نيستند. در عين حال به نظر من علت اين كه اين پتانسيل خفته هنوز مبدل به يك نيروى واقعى نشده، مربوط به فقدان رهبرى است