گفتگوی رضا پهلوی با بنژامین جوف والت
September 17, 2009
پنچ شنبه 26 شهریور 2568
وارث تاج و تخت شاه پیشین ايران می گويد که حاضر است برای کشور اش بمیرد و آماده است تا به ایران برگردد و نقشی برجسته در امور ایران ایفا کند: "زمان برگشت من به کشور فرا خواهد رسيد، من اين را به شما اطمینان می دهم."

رضا پهلوی، فرزند بزرگ محمد رضا شاه پهلوی، در گفتگوی ويژه ای که با «مديا لاين» و در خانه ايشان در واشينگتن دی سی انجام پذيرفت، گفت:

"من می خواهم در سرزمين ام باشم، من وادار به پذيرفتن يک سناريوی تبعيد شدم. من باور دارم هر ايرانی دیگر نیز مانند من، بايستی حق زیستن در کشور خود را داشته باشد تا بتواند به بهترين شکل و با بیشینه ی توان اش در بهبودی وضع کشورمان همياری کند."

پدر رضا پهلوی، در انقلاب اسلامی 1357 و پس از برکناری، در تبعيد درگذشت. برای برخی احتمال اينکه پسر شاه، پس از او به قدرت برسد، بسيار ناچيز و گاه حتا ناممکن می نمود، ولی پس از بحران های اخيری که بدنبال انتخابات پيش آمده است، رستاخیز و تولد دوباره ی پادشاهی امری مورد بحث شمرده می شود.

رضا پهلوی ادامه داد: "من هم اکنون برای به دست آوردن مقام تلاش نمی کنم. کار من یاری رساندن به هم ميهنان ام برای رسيدن به آزادی و رهايی از بند اين نظام است... و پس از گذشتن از این فاز است که هم ميهنان من تصميم خواهند گرفت که آيا خواهان اين هستند که من به ايفای نقشی برجسته در صحنه سياسی بپردازم يا نه!"

در روزهای آخر هفته، خبر داده شد که مجلس خبرگان آغاز به رديابی و دستگيری تعدادی از تظاهر کنندگان با استفاده از عکس هايی که به صورت گسترده در رسانه ها نشان داده شده کرده است و همجنين سازمان عفو بين الملل نیز «بسيج» را متهم به وارد شدن به بيمارستان ها و دستگيری کوشندگانی که در راهپیمایی ها زخمی شده اند کرده است.

این خبر ها چند روز بعد از این برون آمدند که خامنه ای گفته بود رهبران راهپیمایی های خیابانی می توانند با اعدام روبرو شوند. با توجه به نا آرامی های اخير، شاهزاده ی 48 ساله افزود که برگشت اش به ايران وابسته ای از تاکتيک ها است، نه امری که به حفظ جان اش بستگی داشته باشد!

او همچنين دامه داد: "من هميشه گفته ام که حاضر به مردن و فدا کردن جان ام برای ميهن ام هستم، ولی امروز بايستی شرايط موجود آماده شود."

طرفداران رضا پهلوی خواستار يک نظام پارلمانی دموکراتيک هستند که در آن پادشاه، نقش همبسته ساختن تيره های گوناگون ايرانی را بر دوش بگيرد. رضا پهلوی در ادامه می گويد: "ايران توانايی داشتن يک نظام پارلمانی مردم سالار را دارد، نظامی غير دينی که در آن دين و سياست به روشنی از هم جدا شده باشند."

او ادامه می دهد:

"زمان مهمی برای ايران فرا رسيده است. چيزی که شما امروز می بينيد، انفجار 30 سال سرخوردگی است. انفجار 30 سال سرخورگی که هر روز نیز بيشتر و بيشتر می شد. چنين رژيمی، هر اندازه هم که سرکوبگر باشد، نمی تواند همه را در همه جا و همزمان سرکوب کند، و برای همين است که مقاومت به شکل گسترده ای ادامه دارد."

رضا پهلوی گفت که آرامش نسبی در چند روز اخير به هیچ روی دليل بر اين نيست که ايرانيان شرايط موجود را پذيرفته اند. میزان بالای سرکوب باعث شده است تا عقب نشينی کوتاه مدتی انجام گیرد و این نیز تنها برای نگهداری و پاسداری از جان مردم است. در همین راستا او تاکید کرد: "گوهر خواست های مردم فرونمرده، بلکه همچنان زنده است"

وليعهد پیشین ایران یاد آوری کرد که نشانه های پر شماری دال بر این امر در دست هست که رژیم دارد آرام آرام از درون خود اش فرومی پاچد. او همچنین افزود:

"من با شماری از فرماندهان نيروهای امنيتی و سپاه پاسداران گفتگو کرده ام، کسانی که از هر گونه توهم و خیال پردازی رها شده اند و امروز می گويند که ديگر پشتیبانی از اين رژيم ، رژيمی که هم ميهنان مان را به اين وضع می کشد، ناممکن است."

رضا پهلوی گفت: "برخی از اين افراد، در زمان انقلاب هم سن و سال من بودند. آنها جان خود را برای پاسداری از مردم خود فدا کردند. آيا می شود که امروز اسلحه های خود را به سوی فرزندان مردمی که از آن دفاع می کردند، بر گردانند؟!"

او افزود: "من فکر نمی کنم بدينگونه باشد! و به همين دليل است که می گويم، ما پيروز خواهيم شد، تنها پرسش در این میان، زمان و بهايی است که بايستی پرداخته شود!"

رضا پهلوی که پدر اش از همپیمانان نزديک دولت آمريکا بود، رويکرد دولت اوباما به ايران را با دیدی نقادانه نگاه می کند

" من، در حالی که از يکسو رویکرد قوی آقای اوباما را در پشتيبانی از حقوق بشر در ايران تحسين می کنم، اما از سوی ديگر از دید من سياست همکاری با ايران سیاستی ست با یک بغرنجی بزرگ.

من بر اين باورم که بايستی اين همکاری ها تا زمانی که در آنجا يک دولت با ثبات و دارای پشتيبانی مردمی بر سر کار بيايد، به حالت تعليق درآیند. اگر شما به همکاری خود ادامه دهيد، اين امر نه تنها يک سيلی به صورت مردم ايران خواهد بود، آن هم مردمی که خواستار دموکراسی هستند، بلکه اين سياست حتا بخت پیروزی نیز ندارد»

وليعهد پيشين ايران می گويد که دولتهای غربی بايستی يک نزديکی دو گانه را در برابر ايران در پيش گيرند:

"در زمينه ی ارتباطات با جهان خارج، يک نوع کنترل تک قطبی و انحصاری بدست رژيم و سردمداران اش افتاده است، من هميشه پيشنهاد داده ام کسانی که می خواهند با رژيم ايران گفتگو کنند، بايستی با نيروهای مخالف و دموکراتيک رژيم نيز به گفتگو بپردازند."

او پرسيد: "به نگر شما، چرا بيشتر شعارهايی که در خيابانهای ايران نوشته می شوند به انگليسی است؟ آيا به راستی آنها می خواهند با يکديگر به يک زبان خارجی گفتگو کنند؟ مسلم است که نه. پس آن ها اين را نشانه ای می شمارند که باید بطور قابل توجهی نظر جهان آزاد را به خود جلب کند. آن ها می گویند: آنچه که در ايران می گذرد صرفا يک بحث داخلی نيست، بلکه ما از جهان آزاد می خواهيم که همبستگی خود را با ما نشان داده و با ما پیوند برقرار کند؛ من فقدان چنین پیوندی را همیشه اندکی ناخوشایند تا ناشیانه یافته ام."