مهرانگیز کار
http://www.mehrangizkar.net/archives/000430.php
خانم مهرانگیز کار در تاریخ ‏۲۵ آگوست ۲۰۰۸‏ در شهر تورنتو، کانادا، با خانم هما روحی،‌ نویسنده کتاب «زنی از کرمان» مصاحبه ای درباره کتاب و سرگذشت ایشان داشته اند. متن این مصاحبه در زیر به نظر شما می رسد.
سوال : در کتاب تان نوشته اید بی‌بی مطهره ( بی‌بی بزرگ) خواهر شیخ احمد روحی ‏مادربزرگتان بود و افزوده اید بی‌بی بزرگ زنی بود با جذبه و مقتدر که همه از او حساب می‌‏بردند. به روایت شما او اولین زنی بوده که در سال ۱۳۱۴ پس از فرمان رضا شاه پهلوی چادر از ‏سر بر گرفته و در خیابانهای کرمان بدون حجاب ظاهر شده و سایر زنان شهر به تقلید از او کشف ‏حجاب کردند. آیا منظورتان این است که با کشف حجاب اجباری ، زنان متصل به خانواده‌های به ‏شدت مذهبی هم در مواردی از آن استقبال کرده اند؟ ‏
پاسخ: بله....درست همینطور است.‏
سوال: به نقل از کتاب شما بعد از کشف حجاب همراه با مادرتان به اصفهان کوچ کرده اید تا با ‏پدربزرگ مادری زندگی کنید، و افزوده اید مادرتان در اصفهان به کار معلمی که در کرمان به آن ‏مشغول بود ادامه داد. در مدرسه‌ای در جلفا درس می‌داد و هر روز با دوچرخه فاصله اصفهان تا ‏جلفا را طی می‌کرد. ممکن است دراین باره توضیح بدهید؟
پاسخ: در اصفهان حدود سالهای ۱۳۲۰ دوچرخه‌های مخصوص زنان در دسترس بود. تعداد ‏زنانی هم که از این دوچرخه‌ها استفاده می‌کردند زیاد بود. در آن دوران وسایل نقل و انتقال ‏عمومی مثل اتوبوس و تاکسی در اختیار مردم نبود. آنها از درشکه‌های شیک استفاده می‌کردند. ‏زنان از دوچرخه بیشتر استفاده می‌کردند. وقتی من مدرسه بهشت آئین اصفهان می‌رفتم خیلی از ‏دخترها با دوچرخه مدرسه می‌آمدند. از جلفا حرکت می‌کردند تا به مدرسه می‌رسیدند. در ‏مدرسه محل خاصی برای پارک دوچرخه وجود داشت. مدرسه بهشت آئین اصفهان مدرسه‌ای بود ‏که با مدیریت انگلیسی‌ها اداره می‌شد و تاکید بر زبان انگلیسی بود. اما نظام آموزشی ایران را ‏مراعات می‌کردند. سوای دختران ساکن جلفا، دختران از محله‌های دیگر هم با دوچرخه مدرسه می‌رفتند. در ان زمان این دختران دوچرخه سوار البته بی‌حجاب بودند و در سالهای بعد از کشف ‏حجاب مدرسه می‌رفتند.‏
سوال: در بخش معرفی سازمان زنان ایران مطالبی را ناگفته گذاشته اید. مثلا گفته اید پیش نویس ‏قانون حمایت خانواده به کوشش عده‌ای از علاقمندان و کارشناسان از جمله خانم دکتر مهرانگیز ‏منوچهریان فعال حقوق بشر تهیه شده بود که در عمل با مشکلاتی مواجه شد. همچنین گفته اید در ‏سازمان زنان با کمک عده‌ای از قضات که مجری قانون حمایت خانواده بودند پیش نویس به ‏ناچار اصلاح شد و در سال ۱۳۵۳ از تصویب گذشت. ممکن است بفرمائید پیش نویس خانم ‏منوچهریان چه ویژگی‌هائی داشت؟ آیا مترقی تر بود؟
پاسخ: این پیش نویس البته مترقی بود. دو سه بار رفت قم و برگشت تا موانع مهم شرعی نداشته ‏باشد. وقتی به اجرا گذاشته شد با دست کاریهائی که در قم انجام شده بود موارد ابهام آن زیاد بود و ‏قضات دادگاههای خانواده گرفتار این موارد ابهام شدند. لذا با همکاری قضات که متوجه مشکلات ‏اجرائی شده بودند بر آن اصلاحیه‌ای نوشتند تا بهتر اجرائی بشود. این همان قانون مصوب سال ‏‏۱۳۵۳ است.‏
‏سوال: آیا مخالفان قانون حمایت خانواده فقط فقها و کسانی بودند که مثلا در قم امور را زیر نظر ‏داشتند یا با مخالفان دیگری هم مواجه بودید؟
پاسخ: مردان مخالف قانون حمایت خانواده درون حکومت شاه فراوان بودند. این‌ها جمعی قاضی ‏بودند. جمعی نمایندگان مجلس بودند. ولی وقتی اعلام مخالفت می‌کردند با انکه چندان هم مذهبی ‏نبودند پشت شرع پنهان می‌شدند و می‌گفتند با شرع انور درتعارض است. این مخالفان در ‏مجلسین سنا یا شورای ملی لزوما روحانی نبودند. شکل ظاهری شان مدرن و غربی بود. در ‏پوشاک مدرن تفکر عقب مانده داشتند. با این وصف آنها وقتی موضوعی از بالاترین سطوح ‏قدرت سیاسی مطرح می‌شد کمتر به صورت جدی اعتراض می‌کردند. لازم است همین جا ‏توضیح بدهم که بعد از تصویب قانون حمایت خانواده از مراجع دینی همان روزگار اعتراضی ‏شنیده نشد.‏
سوال: درست است که این قانون در برگیرنده تمام زنان ایرانی بود. ولی آیا بیشتر به کار زنان ‏مرفه می‌آمد یا فقیر و مسکین؟
پاسخ: اعتقاد شخصی من این است که قانون حمایت خانواده دوران شاه بیشتر برای زنان محروم ‏و فقیر جامعه سودمند بود. برای زنان مرفه که خیلی چیزها با پول خریدنی بود. طلاق خودسرانه ‏مرد هم چندان به آنها صدمه نمی‌زد. چون محتاج نفقه شوهر نبودند. زنان مسکین و نفقه خور می‌‏توانستند در برابر دادگاهی که قضات آن تحصیلکرده‌های مدارس حقوق بودند حرف بزنند و اگر ‏هم طلاق درباره شان صادر می‌شد به موجب ماده‌ای از قانون حمایت خانواده ، شوهر مجبور ‏بود تا زمانیکه زن در فقر به سر می‌برد حداقل زندگی او را تامین کند. کنترل چندهمسری مردان ‏هم بیشتر به نفع زنان فقیر بود. اندکی دل شان قرص می‌شد. زنان مرفه البته از این بابت یعنی ‏کنترل چند همسری احساس خوشدلی می‌کردند. اما اگر اتفاق می‌افتاد و شوهرشان زن دیگری می‌گرفت از عهده اش بر می‌آمدند و با مهریه بالا و انواع ابزارهائی که در اختیار داشتند مقابله می‌کردند. بنابراین قانون حمایت خانواده کاملا منافع زنان محروم جامعه را در نظر داشت.‏
سوال: به نظر شما زنان ایرانی در آن دوران اهمیت موضوع را دریافتند؟ منظورم همان اکثریت ‏زنان نفقه خور است. به گمان من که شاهد بر ماجراها بودم نمی‌دانم به علت عملکرد کدام عوامل ‏حکومتی یا اپوزیسیونی ، زنان محروم ایرانی از اهمیت قانون حمایت خانواده به موقع آگاه نشدند ‏یا به آن دل نبستند. همیشه فکر می‌کنم علت این واکنش، بی‌اعتمادی مردم نسبت به حکومت بود ‏که انواع اپوزیسیون‌های شاه با تبلیغات ضدحکومتی آن را دامن می‌زدند. شاید خطاهای سیاسی ‏حکومت که از عهده اعتمادسازی برنیامده بود مزید بر علت شده بود. در کارنامه حکومت شاه ‏اقدامات خوب فراوان است. اما اعتمادسازی نشده بود. عقیده شما دراین باره چیست؟
پاسخ: من به نتایج اجرائی قانون حمایت خانواده خیلی نزدیک بودم، با شما موافق نیستم. از این ‏قانون خیلی استقبال شد. تعداد مراجعین زن و مرد به دادگاه‌های حمایت خانواده خیلی زیاد شد و ‏طلاق غیابی که مردان به دفترخانه می‌رفتند و زنان شان را در غیاب زن طلاق می‌دادند منتفی ‏شد. از آن مهم تر همین که زنان نفقه خور حق و جرات پیدا کردند تا بروند دادگاه و مثلا بگویند ‏شوهرشان مدت شش ماه است نفقه نمی‌دهد، رویدادی بزرگ در تحولات اجتماعی ایران بود. تا ‏پیش از ان زنان نفقه خور و بیسواد و مسکین اساسا مرجعی نداشتند تا احقاق حق کنند. بنابراین با ‏توجه به حجم بالای مراجعین مستمند دادگاههای حمایت خانواده ، باید بگویم بله.... زنان مسکین و ‏محروم ایرانی موضوع را دریافته بودند. اما خیلی زود انقلاب داوری‌ها را تغییر داد. از عمر ‏قانون حمایت خانواده چند سالی نگذشت که انقلاب شد. قانون وقتی با مردم رابطه وسیعی برقرار می‌کند که عمرش طولانی بشود.‏
سوال: وقتی مخالفان حرکتهای اصلاح طلبانه حکومت شاه درباره زنان درصدد برمی آیند تا ‏همه دستاوردهای آن دوران را نفی کنند عموما زنانی از طیف و سلسله شما را مثال می‌آورند. ‏شما را زنان اشرافی و درباری معرفی می‌کنند که از زنان ایرانی نمایندگی نداشتید. همه فعالان ‏حقوق زن بعد از انقلاب تا مدتها با این سطحی نگری می‌نوشتند و می‌گفتند. فهم من از کتاب شما ‏این است که داوریهای انقلاب زده درباره زنانی از سلسله شما سطحی و سیاسی کاری بوده است. ‏در کتاب نوشته اید "پس از دبیرکلی سازمان زنان که یک شغل تمام وقت بود به بانک مرکزی ‏برگشتم و مامور خدمت در وزارت اقتصاد با شغل مدیرکل بازرگانی خارجی مسئول اروپا ‏وآمریکا شدم. در این سمت سفرهای زیادی به کشورهای مختلف و سازمانهای بین المللی کردم. ‏یک بار که رئیس هیات نمایندگی ایران در کمیسیون تورم و تجارت بودم موجب تعجب سایر ‏نمایندگی‌ها بود زیرا تا آن هنگام کمتر زنی رئیس هیات نمایندگی کشور شده بود. به راستی این ‏سالها (1354) دوره پیشرفت زنان بود و فرصتهای درخشانی به آنها داده می‌شد. زنان وزیر، ‏معاون وزیر، نماینده مجلس، سناتور، قاضی، وکیل دعاوی، مدیرکل، استاد دانشگاه ، پزشک ‏بودند و در تمام مشاغل بالای دولتی راه یافتند و لیاقت خود را نشان دادند." حال با توجه به این ‏بخش از مندرجات کتاب از شما سوال می‌کنم دوره پیشرفت زنان یک رویداد تصنعی و درباری ‏بود یا با خواست و نیاز و واقعیات جامعه تناسب داشت؟
پاسخ: با خواست و نیازهای جامعه تناسب داشت. ولی بی‌عیب هم نبود. مثلا به نظر من آنگونه ‏که در صفحه ۲۸ کتاب هم گزارش داده ام نیازی به برگزاری تظاهرات اجباری و ساختگی برای ‏داشتن وزیر زن در کابینه و مانند آن نبود. جامعه داشت کار خودش را می‌کرد. ما به جای این ‏قبیل تظاهرات احتیاج به مطبوعات آزاد داشتیم و برخورد نظرات و بحث‌های آزادانه. در همین ‏کتاب جائی گفته ام " شهر بی‌روزنامه مثل اطاق بی‌پنجره است. " بنابراین آنقدر که به پنجره ‏نیاز بود، به تظاهرات ساختگی نیازی نبود . وقتی سعی می‌شد تا کشور پیشرفت کند و در جامعه ‏جهانی جایگاه مناسبی داشته باشد، طبعا باید موقعیت حقوقی زنان بهبود می‌یافت. اساسا این تفکر ‏غالب شده بود که نمی‌شود بدون تاکید بر مشارکت و حقوق برابر زنان از پیشرفت سخن گفت. از ‏طرفی واقعیات اجتماعی به سرعت شکلهای تازه به خود می‌گرفت. بر تعداد تحصیل کرده‌های ‏زن افزوده می‌شد. بر تعداد شاغلین زن افزوده می‌شد. رابطه با کشورهای غربی وسیع بود. ‏ایرانیان طبقه متوسط با تورهای مسافرتی ارزان قیمت پیاپی به کشورهای اروپائی می‌رفتند و ‏موقعیت زنان را در ان کشورها از نزدیک می‌دیدند. در مسیر تغییر در موقعیت حقوقی زنان، ‏موانع شرعی هم ظاهر می‌شد. اما قابل حل بود. مدیران پخته و دنیا دیده با آن کنار می‌آمدند. ‏موضوع به تدریج حل و فصل می‌شد. تفاهم و اراده برای کنار امدن هنگامی به هم خورد که ‏روحانیون قدرت مطلقه را قبضه کردند و تندروهای دینی سعی کردند وضع را به کلی زیر و رو ‏کنند.‏
سوال: به نظر شما موفق بوده اند؟‏
پاسخ: بله ... تا حدودی. ولی مقاومت زنان که برپایه همان شالوده‌های گذشته شکل گرفت و از ‏آغاز تا کنون ادامه دارد، کار خودش را می‌کند. زنان ایرانی از حیث مقاومت لحظه‌ای توقف ‏نداشته‌اند. البته رویدادهای سیاسی در امر اعتلای حقوق زنان تاخیر و وقفه تاریخی ایجاد کرده ‏است. ‏
سوال: چطور شد که شما به مقام اولین دبیرکل سازمان زنان ایران منصوب شدید؟
پاسخ: وقتی ریاست عالیه سازمان (شاهدخت اشرف پهلوی) خواست اولین دبیرکل سازمان زنان ‏را تعیین کند از وزرا خواست زنان شایسته کشور را به او معرفی کنند. از جمله این زنان حدود ‏بیست تا بیست و پنج زن توسط شخص ایشان مصاحبه شدند. من دو بار مصاحبه شدم و دبیرکل ‏شدم. چند نفر دیگر هم به عنوان اعضای انتصابی در شورای مرکزی سازمان منصوب شدند. کل ‏اعضای شورا نه نفر بود که ۵ نفر انتصابی بودند و بقیه انتخابی. بعدا اساسنامه اصلاح شد و همه ‏اعضای شورای مرکزی انتخابی شدند.‏
سوال: در جائی گفته اید کار شما در مقام اولین دبیر کل سازمان زنان ایران که ریاست عالیه آن ‏را شاهدخت اشرف پهلوی برعهده داشت بسیار سخت بود، ولی تجربه‌ای با ارزش برای شما و ‏برای زنان دوران شکوفائی و مشارکت در همه کارهای جامعه ایجاد کرد. گفته اید بعد از سپری ‏شدن دوره دبیرکلی تان خانم سیمین رجالی دبیرکل شد ....، و گفته اید " من که از دردسرهای ‏فراوان به تنگ آمده بودم خیال داشتم برای همیشه این کار را ترک کنم. اما به دلیل کسب آراء زیاد ‏‏ از سوی اعضای سازمان، قبول مسئولیت کردم و به عنوان عضو شورای مرکزی تا آخرین ‏روزهای عمر این سازمان، به همکاری ادامه دادم." ممکن است بفرمائید مهم ترین علت ‏نارضایتی شما از همکاری با سازمان زنان ایران چه بود؟
پاسخ: یکی این بود که من به مقام ریاست عالیه سازمان به سهولت دسترسی نداشتم. ‏
سوال: منظورتان شاهدخت اشرف پهلوی است؟‏
پاسخ: بله. ایشان یا در مسافرت بودند یا قیود تشریفاتی مانع دیدارهای لازم در موارد ضروری می‌شد و ایجاد هماهنگی در امور را غیرممکن می‌کرد. به هر حال امور مهم را باید ایشان اجازه می‌دادند و نبود امکانات سریع دسترسی کار را بر من دشوار می‌ساخت. دیگر اینکه ایشان ‏گروهی را انتخاب کرده بودند به نام " گروه مطالعاتی" که انها کاملا جدا از سازمان زنان کار می‌‏کردند و مستقیما گزارش کارهای خود را به مقام ریاست عالیه می‌دادند. درحالیکه تمام حقوق و ‏مزایای آنها از بودجه سازمان زنان ایران تامین می‌شد. در حقیقت در تمام مدت دوسالی که ‏دبیرکل بودم به خاطر نمی‌آورم که از این گروه راهنمائی و توصیه‌های مفیدی گرفته باشم. علت ‏روشن است. آنها خود را فقط جوابگوی ریاست عالیه می‌دانستند و مثلا برای جوابگوئی به ‏دبیرکل سازمان زنان که من بودم تکلیفی احساس نمی‌کردند.‏
سوال: در بدو ورود به جایگاه دبیرکلی سازمان زنان ایران چه مشکلاتی پیش رو داشتید؟‏
پاسخ: وقتی در سال ۱۳۴۸ من آمدم و شدم دبیرکل سازمان زنان قرار بود مطابق اساسنامه‌ای که ‏قبلا تصویب شده بود، تمام انجمن‌های زنان زیر چتر سازمان زنان قرار بگیرند. این خانم‌ها هر ‏یک خود صاحب ادعا بودند. در گذشته کارهائی کرده بودند و برای آنها سخت بود که در سازمان ‏ادغام بشوند و ترجیح می‌دادند استقلال خود را داشته باشند. بنابراین مشکل اساسی به راه آوردن ‏آنها بود. کار آسانی نبود.‏
سوال: ممکن است یک خاطره از هزاران خاطره‌ای را که از تصدی مقاماتی در سازمان زنان ‏دارید با خوانندگان در میان بگذارید؟
پاسخ: قرار بود یک آموزشگاه مددکاری روستائی درست کنیم. یادم می‌آید در جلسه تدوین ‏تصویب نامه و آئین نامه این آموزشگاه چند وزیر حضور داشتند. آنها گفتند نیاز به آموزشگاه ‏جداگانه برای روستاها نیست. شاهدخت اشرف پهلوی به این وزرا گفت من اگر می‌خواستم به ‏حرف شماها گوش بدهم ، حالا مدرسه پرستاری هم نداشتیم که بهترین نمونه مدرسه پرستاری در ‏جهان است. آن هنگام هم شما مخالفت کردید.‏
از همین نقل قول می‌توانید به جدی بودن موانع برای اصلاحات قانونی و اجتماعی به نفع زنان ‏پی ببرید و شاید متقاعد بشوید که حتی در آن نظام سیاسی اصلاح موقعیت زنان کار دشواری بود ‏و هرگاه مقامات رده بالا پشتیبانی نمی‌کردند محال بود مثلا قانون حمایت خانواده از تصویب ‏بگذرد. بنابراین همواره در قضاوت باید منصف بود و شرایط را در نظر گرفت.‏
سوال: آیا به نظر شما اینک پس از سی سال قضاوت تا حدودی منصفانه شده است؟
پاسخ: بله... داوری‌ها تغییر کرده است. البته به قیمت گزاف و در کوره حوادث پیش بینی نشده ‏اغلب داوری‌های شتابزده مورد تجدید نظر قرار گرفته است.‏
سوال: زندگی اجتماعی و سیاسی شما درخشان است . در این زندگی از حمایت همسرتان تا چه ‏اندازه بهره مند بوده اید ؟
پاسخ: در آن بافت سنتی که ما زندگی می‌کردیم اگر حمایت بی‌دریغ همسرم شادروان سرلتی ‏نبود در جایی متوقف شده بودم. مرد متفاوت و بی‌نظیری بود.‏
سوال: در سرمای شهر تورنتو زندگی را چگونه می‌گذرانید و زنان ایرانی را که حدود چهل ‏سال پس از تصویب قانون حمایت خانواده نسبت به الغاء آن که بلافاصله بعد از انقلاب اتفاق افتاد ‏اعتراض می‌کنند چگونه می‌بینید؟
پاسخ: همین خبرها در غربت دلم را گرم می‌کند. احساس خوبی دارم و به این یقین رسیده ام که ‏نسل‌های ما درست کار کرده‌اند. این شور و حا ل و شجاعت بی‌نظیرکه زنان جوان ایرانی از ‏خود نشان می‌دهند در تداوم مبارزاتی است که نسل‌های زنان ایرانی در یکصد و پنجاه سال اخیر ‏متحمل شده‌اند. آینده زنان ایرانی را روشن می‌بینم. همین حاصل عمر است و ثمره کوچکی ‏نیست.‏