خلاصه:
حسین موسوی:
بزرگترين پيروزي جنبش سبز در عاشوراي 88 شكستن اقتدار ترس بود. مردمي كه با دست خالي در مقابل سگين ترين حملات و فشارهاي مامورين سراپا مسلح ايستادگي كرده و آنها را در هم شكسته و عقب راندند، قلب اقتدار حاکمانی را هدف گرفتند كه شاه بيت اقتدارشان يك چيز است : ترس آفريني.

حکومتی كه در هفت ماه اخير سياستي جز باتوم و گاز اشك آور و تهديد و بزن و ببند براي حل مشكلاتش بلد نبوده و اجرا نكرده، پس از ضربه گيج كننده اي كه روز عاشورا از سبزها دريافت كرد، همان سياست هميشگي را ولي اين بار با حد اكثر شدت در پيش گرفت.

محارب ناميدن تمام معترضين و تهديد مخالفان به اشد مجازات پله آخر كنش سياسي كساني است كه از سياست تنها "النصر بالرعب" را آموخته اند.

ولي پشت اين همه تهديد و ارعاب بيش از آنكه قدرت و اقتدار واقعي نهفته باشد، ترس نهفته است. كسي كه بيش از همه تهديد مي كند، بيش از همه مي ترسد و اميد به اين بسته كه طرف مقابل از تهديدهايش بترسد و عقب نشيني كند. ولي واقعيت اينجاست كه حاكميت فعلي امكان و حتي شجاعت اجراي كامل و وسيع تهديداتش را ندارد.

در روزگاري كه تصوير هر تن زخم خورده از گلوله اي كه به آسفالت مي افتد، بلافاصله توسط دهها شاهد در خيابان يا حتي از پشت پنجره خانه ها ضبط شده و چند ساعتي نمي گذرد كه جهانيان شاهد اين صحنه ها باشند ، خشونت وسيع هزينه سنگيني را به حكومت تحميل خواهد كرد. از ريزش و مسئله دار شدن طرفدارانش تا آبروريزي بيشتر جهاني و بن بست كامل در سياست خارجي.

حتي پس از عاشوراي امسال، حاكميت جرات پذيرش مسئوليت اعمالش در آن روز را نداشت و به مسخره ترين شكلي كشته شدن شهداي آنروز را به هر عاملي از ابر و باد گرفته تا مه و خورشيد و فلك نسبت داد تا به زعم خود براي جنبش سبز شهيدسازي نكرده باشد.

حاكميت بنا به دلاليل متعدد، در موقعيتي نيست كه بتواند مسئوليت كشتار وسيع سبزها را بپذيرد. حتي چند نفري كه براي تشديد فضاي رعب پرونده شان تحت عنوان محارب به دادگاه فرستاده شد، به منافقين و بهاييان منتسب شدند.

به نظر مي رسد تصميم گير اصلي در حاكميت، به جاي اعمال خشونت گسترده در يك زمان كوتاه، تصميم گرفته جنگ را فرسايشي كند و با مشغول كردن بخشي از جنبش سبز به وعده هاي سر خرمن و دفع الوقت باعث سرد شدن انگيزه و ريزش نيروي سبزهاي فعال شود.

باطل السحر سياست ارعاب و عوام فريبي حاكميت تنها در يك كلمه خلاصه شده: نترسيدن. نترسيدن و پايداري پايان ناپذير، فرسايش وسيع نيروهاي استبداد را در پي خواهد داشت. به خصوص كه زمان كافي را نيز در اختيار مي گذارد تا با عميق تر شدن بحرانهاي اقتصادي ناشي از عملكرد غلط حکومت، طبقات و لايه هاي اجتماعي جديد تري نيز به بخش فعال جنبش سبز ملحق شوند.

همه وقايع ماههاي اخير تجربيات ژرف و استثنائي اي را در حوزه هاي روانشناسي فردي و جمعي براي سبزها به ارمغان آورده است. هر زن يا مردي كه به قصد شركت در تظاهرات سبز از خانه خارج مي شود، پيش از آن ترسهايش را شكست داده. ترسهايي كه در طول سالها در دهها نقطه روان هر كس جاي گرفته و روحش را زخم مي زند. تجربه در هم شكستن اين ترسهاي دروني، روح سبزها را پالايش مي كند و زيستشان را شفاف و روشن مي سازد.

حال 22 بهمن در پيش است، روزي كه مي توانيم كاخ ديكتاتوري را به لرزه درآوريم. كاخي شيشه اي كه بر زمين ترسهاي ما بنا شده. اگر همه با هم باشيم، استبداد در 22 بهمن روز بسيار سختي در پيش خواهد داشت.

آنروز به دليل سنت سي ساله تظاهرات حكومتي در ميدان آزادي ، نمي توان راه مردم را در مسير رفتن به ميدان آزادي بست يا به بخاطر حركتشان به سمت ميدان به آنها حمله كرد. كافيست سبزها پيش از رسيدن به ميدان و در خيابانهاي اطراف شعار ندهند و آرام به سمت ميدان حركت كنند. وقتي در مقاياس بزرگ در ميدان جمع شدند، يا حتي در لحظه شروع سخنراني رئيس دولت كودتا، مي توان اعتراض را آغاز كرد. در اين فضا با توجه به حضور تشريفاتي نمايندگان سفارتخانه ها و خبرنگاران رسانه هاي خارجي كه نمي توان آنها را از حضور در جشن سالگرد انقلاب منع كرد، اعمال خشونت عريان جهت سركوب سبزهاي معترض بيش از پيش سخت خواهد بود.

بازهم تكرار مي كنم: هر گونه شعار دادن در طول خيابانهاي انقلاب و آزادي پيش از رسيدن به ميدان آزادي يا تجمع اوليه با نشانه هاي سبز در جايي مثل ميدان امام حسين و سپس حركت به سمت ميدان آزادي اشتباه خواهد بود زيرا به سركوبگران اين امكان را مي دهد كه با سبزها قبل از رسيدن شان به ميدان آزادي درگير شده و با مشغول كردنشان به جنگ و گريز در جايي بجز ميدان آزادي مراسم حكومتي را در ميدان برگذار كنند. شبيه كاري كه در 13 آبان انجام دادند و با درگير شدن با سبزها در ميدان هفت تير و خيابانهاي اطراف آن، با فراغ بال مراسم حكومتي را در جلوي سفارت سابق آمريكا برگذار كردند.

پس در 22 بهمن از دهها مسير اصلي و فرعي به سمت ميدان آزادي خواهيم رفت و پس از آنكه ميدان را پر كرديم، اعتراضمان را آغاز مي كنيم. آنروز چون تعطيل عمومي است، حكومت نمي تواند به راحتي 9 دي، كارمندان و كارگران و دانش آموزان را از محل كار و تحصيلشان با اتوبوس به تظاهرات حكومتي بياورد.

22 بهمن روز سرنوشت سازي در مسير جنبش آزادي خواهي ملت ايران است. اگر از آن سربلند بيرون آييم، راه رسيدن به آزادي را بسيار كوتاه تر و كفه قدرت آزادي خواهان را در صحنه قدرت سياسي ايران بسيار سنگين تر كرده ايم.

سبزها يك بار در 25 خرداد كل ميدان آزادي را سبز كرده و با برج وسط ميدان يك عكس يادگاري به ياد ماندني و تاريخي انداخته اند. اين كار را باز هم مي توانيم در 22 بهمن انجام دهيم، كافيست ترس را زير گامهاي مان يكبار ديگر در هم بشكنيم. دست در دست هم.

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

من ريشه هاي تو را دريافته ام

در خلوت روشن با تو گريسته ام

براي خاطر زندگان

و در گورستان تاريك با تو خوانده ام

زيباترين سرودها را

و دست هايت با دستان من آشناست.

*ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.